هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۶:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یبار بگم خالی بشم
خب
-
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۶:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بسه
-
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۶:۵۵ آخرین ویرایش توسط _Mitra_ انجام شده
zeinab dehghani
میدونی چیه اگه نیومده بودم حسابت اصلا نمیدیدم چون تگش برام نیومده بود شایدم ندیده بودم
من تا حالا نشده برم اون چیزی که میگیو برا هیچکسی بخونم چون خودمم دوس ندارم کسی بره اون چیزو از من بخونه
و اون روز اگه اون شخص نیومده بود پی ویم و اونو نگفته بود تا وقتی که خودت نگفته بودی من نمیفهمیدم
من دلیلش را نمیدونم ولی اینو حتی اگه اون عددو نمیدونستم هم قبول میکردم و میکنم که حتما یه دلیل مشخص مثل همه دلیلات داری که نگفته بودیو حالا که گفتی یادم اومد یه خواب از فروم دیدم که تو به همه بچه ها گفتی و همه هم هعی ..... و ....
و بگم که حداقلش اگه الانم مثل قبل باشه و کس زیاد ندونه من خیلی خیلی خوشحالم که از اونایی ام که میدونه
و بخش دومش به من نباید مربوط باشه ها ولی 99 درصد مواقع تودلی هات عالی اند و خیلی چیزا میشه ازشون یادگرفت که این یکی از بهتریناش بود ( خوب هم میدونی که من وقتی تودلی هاتو یبارم بخونم تو ذهنم کاملا ثبت میشه)
و درباره جایی که بودی ان شاء الله خیلی خیلی خیلی خیلی کم اونجا بری چه خودت چه عزیزانت :))
و یه چیز دیگه اینکه من همیشه فکر میکردم اینجور پرستارا فقط تو سریالای پزشکی کره ای پیدا میشه
و دلم یه چیز دیگه هم میخواد اینجا نمیشه گفت بعدا میگم :|||
پ.ن: شد مثل ایمیل
ها یه چیز دیگه اینکه نشانکش زدم -
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۶:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
0-0ftm در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@miss-joker بد نیست
تو چطور
همه چی خوب؟خداروشکر
بدون هیچ نظری کارو جلو میبرم فعلا -
دختر پسر خاله بابام
ننه جونش یعنی همون خاله بابام به ننه جون من یعنی مامان بابام گفته که نوه من که با اون نوه کوچیکت (یعنی من ) هم کلاس بود فرهنگیان اموزش ابتدایی رفته
بعد نوه کوچیکت چیکار کرده ؟
بعد تازه ننه جون من یادش افتاده که نمیدونه من دانشگاه م چی شده بعد زنگ زده به مامانم که میترا راستی چیشد ؟ و حالا چرا نرفتی فرهنگیان فلانی فلانی الان دانشجوعه
با انصاف ها خوبه من ازش یه سال و نیم کوچیکترم ):
باشه من قبول دارم اشتباه از من بوده
ولی اون به من چه آخه ؟ من تاحالا این بشری که میگینو تاحالا دیدم اصلا ؟
اصلا میشناسمش ؟ ))):
چی میشد ادم فامیل نداشت ؟نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۱۱ آخرین ویرایش توسط آسِمان آبی انجام شده@mitra-ism-rahmani
چقدر یاد خودم افتادم
ولی بدون فامیل و اطرافیان و همین خاله عموها چه بخوایم چه نخوایم جزیی از زندگی ما هستن اصن اگه نظر ندن میمیرن یه عده خب
من حتی بعد انتخاب رشته و قبولی هم میگفتن وای انقد درس خوندی بری این رشته بعد مثلا اون فامیل دور رو اولین بار بود میدیدم
میخوام بگم این حرفا همیشه هست فقط باید انقد قوی باشی ک هیچکدومش نتونه اثر بذاره روی ذهنت و تصمیماتت -
دختر پسر خاله بابام
ننه جونش یعنی همون خاله بابام به ننه جون من یعنی مامان بابام گفته که نوه من که با اون نوه کوچیکت (یعنی من ) هم کلاس بود فرهنگیان اموزش ابتدایی رفته
بعد نوه کوچیکت چیکار کرده ؟
بعد تازه ننه جون من یادش افتاده که نمیدونه من دانشگاه م چی شده بعد زنگ زده به مامانم که میترا راستی چیشد ؟ و حالا چرا نرفتی فرهنگیان فلانی فلانی الان دانشجوعه
با انصاف ها خوبه من ازش یه سال و نیم کوچیکترم ):
باشه من قبول دارم اشتباه از من بوده
ولی اون به من چه آخه ؟ من تاحالا این بشری که میگینو تاحالا دیدم اصلا ؟
اصلا میشناسمش ؟ ))):
چی میشد ادم فامیل نداشت ؟نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mitra-ism-rahmani ای وای
از این حرفا
همیشه هس
خود من وقتی قبول شدم نمیخواستم برم
بعد میگفتن دروغ میگه قبول شدهاهمیت نده مهم اینکه در آخر نشون بدی بهشون
-
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چقد کار دارم
ولی حسش نیس
کی حسش میاد
نمیدونم -
دختر پسر خاله بابام
ننه جونش یعنی همون خاله بابام به ننه جون من یعنی مامان بابام گفته که نوه من که با اون نوه کوچیکت (یعنی من ) هم کلاس بود فرهنگیان اموزش ابتدایی رفته
بعد نوه کوچیکت چیکار کرده ؟
بعد تازه ننه جون من یادش افتاده که نمیدونه من دانشگاه م چی شده بعد زنگ زده به مامانم که میترا راستی چیشد ؟ و حالا چرا نرفتی فرهنگیان فلانی فلانی الان دانشجوعه
با انصاف ها خوبه من ازش یه سال و نیم کوچیکترم ):
باشه من قبول دارم اشتباه از من بوده
ولی اون به من چه آخه ؟ من تاحالا این بشری که میگینو تاحالا دیدم اصلا ؟
اصلا میشناسمش ؟ ))):
چی میشد ادم فامیل نداشت ؟نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mitra-ism-rahmani
چی میشد ادم فامیل نداشت ؟
زندگی راحت تر میشد
-
@mitra-ism-rahmani
چقدر یاد خودم افتادم
ولی بدون فامیل و اطرافیان و همین خاله عموها چه بخوایم چه نخوایم جزیی از زندگی ما هستن اصن اگه نظر ندن میمیرن یه عده خب
من حتی بعد انتخاب رشته و قبولی هم میگفتن وای انقد درس خوندی بری این رشته بعد مثلا اون فامیل دور رو اولین بار بود میدیدم
میخوام بگم این حرفا همیشه هست فقط باید انقد قوی باشی ک هیچکدومش نتونه اثر بذاره روی ذهنت و تصمیماتتنوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمن حتی بعد انتخاب رشته و قبولی هم میگفتن وای انقد درس خوندی بری این رشته بعد مثلا اون فامیل دور رو اولین بار بود میدیدم
چه حس بدی
خیلی بده درک میکنم -
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همه زخم خورده ها
-
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ته بی انصافی و ظلم
اونجاست ک برمیگردن میگن این همه درس خوند اخرش این شدقشنگ انگار ی پتک میزنن تو سرت
-
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۱ آخرین ویرایش توسط Ansel انجام شدهاین پست پاک شده!
-
@mitra-ism-rahmani
چقدر یاد خودم افتادم
ولی بدون فامیل و اطرافیان و همین خاله عموها چه بخوایم چه نخوایم جزیی از زندگی ما هستن اصن اگه نظر ندن میمیرن یه عده خب
من حتی بعد انتخاب رشته و قبولی هم میگفتن وای انقد درس خوندی بری این رشته بعد مثلا اون فامیل دور رو اولین بار بود میدیدم
میخوام بگم این حرفا همیشه هست فقط باید انقد قوی باشی ک هیچکدومش نتونه اثر بذاره روی ذهنت و تصمیماتتنوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهآسِمان آبی
مرسینه اثر انچنانی نمیذاره فقط برا یه ساعت اعصابمو میریزه بهم ://
-
من حتی بعد انتخاب رشته و قبولی هم میگفتن وای انقد درس خوندی بری این رشته بعد مثلا اون فامیل دور رو اولین بار بود میدیدم
چه حس بدی
خیلی بده درک میکنمنوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهM Tg
یه زمانی اره شاید حتی روزها مینشستم و اون حرفو تو ذهنم بالا پایین میکردم ولی
رسیدن به این نقطه ک حرفا نتونن ذهنمو بهم بریزن مثل قبل شاید مهم ترین و بزرگترین تغییر بعد از ۲۰ سالگیم بوده -
M Tg
یه زمانی اره شاید حتی روزها مینشستم و اون حرفو تو ذهنم بالا پایین میکردم ولی
رسیدن به این نقطه ک حرفا نتونن ذهنمو بهم بریزن مثل قبل شاید مهم ترین و بزرگترین تغییر بعد از ۲۰ سالگیم بودهنوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
@mitra-ism-rahmani ای وای
از این حرفا
همیشه هس
خود من وقتی قبول شدم نمیخواستم برم
بعد میگفتن دروغ میگه قبول شدهاهمیت نده مهم اینکه در آخر نشون بدی بهشون
نوشتهشده در ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۷:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@kosar-mottaghi میدونم میدونم
وای اونکه گفته دروغ میگه را من بودم از وسط دو قسمتش میکردم -
@kosar-mottaghi
کی نا آشناس؟
بگو معرفی کنم
تیم جوان ، جدید و قوی تر داره میشه
پوست انداخته آلاخونه -
@kosar-mottaghi
کی نا آشناس؟
بگو معرفی کنم
تیم جوان ، جدید و قوی تر داره میشه
پوست انداخته آلاخونه