|
شعردانه
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Saudade 19 0
الان ینی تو ممد نیسی علی سلطانیی؟@f-seif-0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Saudade 19 0
الان ینی تو ممد نیسی علی سلطانیی؟نه واسه اینکه منو اذیت کنه گف علی سلطانی
-
@roghayeh-eftekhari ولی تا حالا فکر نکنم جلوی پنجاه نفر آدم از هق هق گریه نفستون بالا نیاد و همش هم زیر سر یه نفر باشه
@امیرمسعود-جعفری
به گذشته فکرنکن چون فقط مثل موریانه میره تو مغز ادمو نابود میکنه ادمو
من اصلا دوست ندارم به گذشته فکرکنم چون وقتی بهش فکرمیکنم شروع میکنم به گریه کردن
اما گذشته من همش همراهمه چون همش داره تکرار میشه
شب تولد امسالم تا صبح گریه کردم
البته بگما اینا به خاطر این نیست که پدر مادرم حساسن من خیلی از اونا حساس ترم
بحث سر چیزای دیگه است -
@امیرمسعود-جعفری
به گذشته فکرنکن چون فقط مثل موریانه میره تو مغز ادمو نابود میکنه ادمو
من اصلا دوست ندارم به گذشته فکرکنم چون وقتی بهش فکرمیکنم شروع میکنم به گریه کردن
اما گذشته من همش همراهمه چون همش داره تکرار میشه
شب تولد امسالم تا صبح گریه کردم
البته بگما اینا به خاطر این نیست که پدر مادرم حساسن من خیلی از اونا حساس ترم
بحث سر چیزای دیگه استgomnam gharib میدونم چی میگین
منم نه دوست دارم به گذشته برگردم نه بهش فکر کنم حتی به اون آدم نگاه میکنم ناخودآگاه این چیزا همش برام باز تداعی میشه -
@امیرمسعود-جعفری میفهمم
اما چه بهتر تو تنهایی باشه یا با یه آدمایی که میدونه قویی میتونی میشه اما بشه مرحم@roghayeh-eftekhari
مشکل من میدونی چیه؟
من گاهی اوقات احساس میکنم به وجود اومدم تا مرحم بقیه بشم
هرمدرسه ای که میرم اول همه ازم فرار میکنن ازبس که انقدر شیطونم دوروزه باهمه جور میشم
بعد هیچی دیگه بچه هاهم میان و شروع میکنن
یکی امسال ۱۴ سالش بود جهشی خونده بود پدر مادرش میخواستن تنهایی بفرستنش کانادا
پیشم گریه میکرد
انقدر باهاش حرف زدم پدر مادرشم دکترن -
@roghayeh-eftekhari
آره این خیلی خوبه
باید ارامش داشته باشی در مقابل خیلی چیزا باید فقط لباستو بیشتر کنی تا حرف بقیه نسوزونتت
ولی من اون موقع فقط ۷ سالم بود فقط ۷ سال
من درموردش هیچ حرفی نمیزنم حتی با پدر مادرم ولی تا یک چیزی میشه تنها سکوت میکنم و اخرشم با همین جمله تمومش میکنم باشه شما راست میگیgomnam gharib ولی اونم بهم میریزه منتها میاد پیش من
جلو اونا آرومه این خوبه میدونی
ولی خب زود آروم میشه..؟
اگه دوست داری حرف بزنیم باهم؟
میفهمم خوبیش اینه بالاخره تموم میشه میگذره
آره آره والا ولش کن -
@roghayeh-eftekhari
مشکل من میدونی چیه؟
من گاهی اوقات احساس میکنم به وجود اومدم تا مرحم بقیه بشم
هرمدرسه ای که میرم اول همه ازم فرار میکنن ازبس که انقدر شیطونم دوروزه باهمه جور میشم
بعد هیچی دیگه بچه هاهم میان و شروع میکنن
یکی امسال ۱۴ سالش بود جهشی خونده بود پدر مادرش میخواستن تنهایی بفرستنش کانادا
پیشم گریه میکرد
انقدر باهاش حرف زدم پدر مادرشم دکترن -
gomnam gharib میدونم چی میگین
منم نه دوست دارم به گذشته برگردم نه بهش فکر کنم حتی به اون آدم نگاه میکنم ناخودآگاه این چیزا همش برام باز تداعی میشه@امیرمسعود-جعفری
میدونید پسر بود خوبیش همینه
ما دخترا ضعیف نیستیم ولی از شما ظریف تر هستیم
شکننده تریم
ولی من دیگه نیستم ؛ دوست ندارم که شکننده باشم
من تو مدرسه تو ۷سالگی اتفاقی افتاد که افتضاح بود
تمام بچه های مدرسه ریخته بودن تو کلاسمون و نگاه میکردن -
gomnam gharib مشکل من بعد طرفم برمیداره میگه خو من اصلا از تو نظر خواستم بلند شو برو
@roghayeh-eftekhari
این دوستم پیشم گریه کرد کلی باهاش حرف زدم که گفت پدرم میگه نباید با اونایی که خانواده نظامی هستن نباید چیزی راجع به این موضوع بگی اینو که گفت من فهمیدم کاسه ای زیر نیم کاسه است -
@roghayeh-eftekhari
این دوستم پیشم گریه کرد کلی باهاش حرف زدم که گفت پدرم میگه نباید با اونایی که خانواده نظامی هستن نباید چیزی راجع به این موضوع بگی اینو که گفت من فهمیدم کاسه ای زیر نیم کاسه استgomnam gharib وا خو مشخصه
حالا چیشد تهش؟؟؟
فرستادنش؟؟؟ -
@roghayeh-eftekhari
این دوستم پیشم گریه کرد کلی باهاش حرف زدم که گفت پدرم میگه نباید با اونایی که خانواده نظامی هستن نباید چیزی راجع به این موضوع بگی اینو که گفت من فهمیدم کاسه ای زیر نیم کاسه استgomnam gharib
کلی باهاش حرف زدم
گفت که میخوان منو به زور بفرستن
خلاصه کلی باهاش حرف زدم بهش امید دادم انرژی دادم روحیه دادم
اونم رفت گفت که نمیخواد بره کانادا از باباش کتکم خورد بعدا بهم پیام داد و کلی خوشحال بود که نرفته منم خوشحال بودم که شجاعت داشت و یک بار از این اعتماد به نفس خاک خوردش استفاده کرد -
gomnam gharib مشکل من بعد طرفم برمیداره میگه خو من اصلا از تو نظر خواستم بلند شو برو
@roghayeh-eftekhari
پشیمان میکنی کلا طرفو -
@roghayeh-eftekhari
پشیمان میکنی کلا طرفو -
gomnam gharib
کلی باهاش حرف زدم
گفت که میخوان منو به زور بفرستن
خلاصه کلی باهاش حرف زدم بهش امید دادم انرژی دادم روحیه دادم
اونم رفت گفت که نمیخواد بره کانادا از باباش کتکم خورد بعدا بهم پیام داد و کلی خوشحال بود که نرفته منم خوشحال بودم که شجاعت داشت و یک بار از این اعتماد به نفس خاک خوردش استفاده کردgomnam gharib احسنت پس
میارزیده
