|
شعردانه
ـــروع یه جامعه برای استارتاپ های تازه نفس
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@f-seif-0 شب بخیر دایی
-
#دلنویس
هيچ چيز سر جايش نيست
مثلاً تويى كه الان
زيرِ اين باران بايد كنارم باشى و نيستى...
مثلاً منى كه تا الان
بايد فراموشت ميكردم و نكردم... -
#دلنویس
خیلی وقته که از تو حرفی نمی زنم و
دیگه جلو کسی اسمتو نمیارم.
مثل اون عکسی که قایمکی نگهش داشتم و هنوز گاهی اوقات نگاهش می کنم
مثل آهنگی که هیچ وقت پاکش نمی کنم
ولی ردش میکنم...
مثل اون پیرهن کهنه دوست داشتنی که
دیگه نمی پوشم ولی دورش نمی ندازم.... -
چن سالِ دیگِ هممون به اینا میخندیم و میگیم
کاش هنوزم دغدغه هامون اینقد کوچیک بود:)) -
@felli اره
amir ahmadi
اره بهترم دیگه اون طوری نشدم
اون روز نمیدونم چم شده بود بعد یه دوره طولانی دوباره دردام برگشته بودن هم عمیق تر هم شدیدتر و هم طولانی تر
تازگیام دستام هی شل میشن انگار همه انرژیم تحلیل رفته و حتی نمیتونم بالا نگهشون دارم/:
این سال کنکور هر چی بلای زمینی و آسمونی بود سر من بی نوا نازل شد
-
حبه انگور_
مگه بد میگم؟
دقیقا همین طوریه
هرکی ازدواج میکنه و پول داره فک میکنه باید بچه به دنیا بیاره
عزیز من مگه بچه فقط به پول احتیاج داره؟! -
از آدم ها، خاطره هایشان می ماند،
و از خاطره ها، دلتنگیِ شان..!
-
@felli
من خودم واسه این ک بچه هام اینطوری نشن و همچین حسی نداشته باشن
همیشه اون کارای پدر و مادرم که منو اذیت میکنن تو دفتر مینویسم تا یه موقع من باهاشون اون رفتارو نکنم
چون خودمم به شدت به این معتقدم
کسی که عاشقِ یه نفرِ
باید حاضر باشه که اون نفرو درک کنه:))مطمعنا نسل بعدی دغدغه هاشون با ما فرق میکنه ولی همین تلاش هم قابل ستایشه
-
آدم همیشه فکر میکنه
میشه درستش کرد
میشه برگشت
میشه بخشید
میشه توضیح داد
میشه جبران کرد...
ولی میدونی چیه؟
آدم همیشه اشتباه میکنه#تودلی
-
از آدم ها، خاطره هایشان می ماند،
و از خاطره ها، دلتنگیِ شان..!
zahra movahedizadeh
و از دلتنگی زخمشان
و از زخم دردشان
و از درد قدرتی که برایِ ادامه ی زندگی به ما میدهند:))
-
آخیییی راحت شدممم
مونده بود تودلم
-
zahra movahedizadeh
و از دلتنگی زخمشان
و از زخم دردشان
و از درد قدرتی که برایِ ادامه ی زندگی به ما میدهند:))
ramses kabir
امیدوارم این قدرت رو بدست بیارم:))) -
@felli به چی احتیاج داری که فراهم نکردن برات؟
حبه انگور_
منظور من رو نفهمیدی دوست عزیز
موضوع فراهم کردن نیست
آدم یه آغوش باز و یه گوش شنوا بدون رودروایسی و خجالت کشیدن رو نمیتونه فراهم کنه باید شعور انجامش رو داشته باشه
نه اینکه بگه برو اون ور لباسم چروک شد نفسم بند اومد و فلان... -
آخیییی راحت شدممم
مونده بود تودلم -
zahra movahedizadeh
خوبه
حداقلش اینه خالی شدن:))ramses kabir
اوهوم:) -
Sara_R
سلااام خوبیی؟ آره یهو گفتم تا آخر امتحانا نیام...
خیلی چون خودزنی دارم داش آزارم میداد که چرا گوشی دستمه...
الان بعد یه مدت اومدم یه چک کنم منشنتو دیدم دلم نیومد جوابش ندم
هفته بعد اینجام.. البته شاید یکمی کمتر از قبل ولی هستم
-
ramses kabir
امیدوارم این قدرت رو بدست بیارم:)))zahra movahedizadeh
به دستش میاری
نترس:))
فقط باید خودت بخوای
بعدشم
چه بسا چیز هایی که که فکر میکنیم به سودمون ان
ولی به ضررمون تموم میشن
و چه بسا چیزایی که فکر میکنیم به ضررمون ان ولی
سودمند تر از اونا برای ما نیس
واسه همین هیچ وقت نمیخواد غم سختیاتو بخوری
حتما یه حکمتی تو کارای اون بالا سریه هست:)) -
حبه انگور_
منظور من رو نفهمیدی دوست عزیز
موضوع فراهم کردن نیست
آدم یه آغوش باز و یه گوش شنوا بدون رودروایسی و خجالت کشیدن رو نمیتونه فراهم کنه باید شعور انجامش رو داشته باشه
نه اینکه بگه برو اون ور لباسم چروک شد نفسم بند اومد و فلان...@felli در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
حبه انگور_
منظور من رو نفهمیدی دوست عزیز
موضوع فراهم کردن نیست
آدم یه آغوش باز و یه گوش شنوا بدون رودروایسی و خجالت کشیدن رو نمیتونه فراهم کنه باید شعور انجامش رو داشته باشه
نه اینکه بگه برو اون ور لباسم چروک شد نفسم بند اومد و فلان...من اگه شعورش رو داشته باشم و آغوشمو باز کنم و گوش بدم به حرفات،حاظری بیای تو بغلم و بدون رودروایسی و خجالت کشیدن حرفاتو بزنی؟
نه چون اعتماد نداری....چون احساس امنیت نداری پیش من
شاید خونواده بلد نباشه مث من یا دوستات نازتو بکشه و ابراز محبت کنه ولی در کنار هیشکی به اندازه اونا احساس امنیت نمیکنی....قدرشونو بدون -
amir ahmadi
اره بهترم دیگه اون طوری نشدم
اون روز نمیدونم چم شده بود بعد یه دوره طولانی دوباره دردام برگشته بودن هم عمیق تر هم شدیدتر و هم طولانی تر
تازگیام دستام هی شل میشن انگار همه انرژیم تحلیل رفته و حتی نمیتونم بالا نگهشون دارم/:
این سال کنکور هر چی بلای زمینی و آسمونی بود سر من بی نوا نازل شد@felli
️خوبه باز بهتر شدی
خوب باشی دایی -
نذرِ من این است کراشَم گر بداد او نخ به من
بوسه هایی را بدوزم داعما من بر لبش
میم نوشت:||
بی مخاطب:||
