هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
sina bigdeli میدونم چی میگی تحربش کردم
@امیرمسعود-جعفری پیشنهادی داری
-
Sharllot در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
چراغ سبز یادت نرهنمیخوام میخوام خاموش برم
حرفیه ؟!
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sharllot در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
چراغ سبز یادت نرهنمیخوام میخوام خاموش برم
حرفیه ؟!
از جلو چشای تودلی خفه شو
-
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sharllot در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
چراغ سبز یادت نرهنمیخوام میخوام خاموش برم
حرفیه ؟!
از جلو چشای تودلی خفه شو
-
@امیرمسعود-جعفری پیشنهادی داری
sina bigdeli
نه نمیدونم اصلا چجوری حالم خوب میشه وقتی اینطوریم
درددل با یه کسی میتونه خیلی موثر باشه درد دل درمورد هر چیزی -
@Narjes-Hashemi
خوب خوب
خلو چل اعظمامیدوارم حال دلت خوب باشه
و نتیجه هم همونطوری که میخوای باشه
تنبل بازی درنیار بخون قشنگ
وق واسه همه چی هست
وقت هست صبح تا شب فوتبال ببینی فیلم ببینی
کتاب غیر درسی بخونی
الان تمرکزت رو یکی باشه
پس تنبل بازی در نیار
عقب افتادگی هاتم جبران میشه
میدونم انقد غیرت داری دل بدی به یه کار تا تهش میریپس جمع کن خودتو که الان نجنبی روزگارت میشه مثل من
پشت کنکور بودن خیلی سختهجمع کن خودتو
حال دلت خوب باشه
فعلا تا بعد -
بی خوابی زده ب سرت:)
-
زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منمچمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش
قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم
مثل سیگار،خطرناک ترین دودم باش
شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باشمثل سیگار بگیرانم و خاکستر کن
هر چه با من همه کردند از آن بدتر کن
مثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
مثل سیگار تمامم کن و دورم انداز
من خرابم بنشین،زحمت آوار نکش
نفست باز گرفت،این همه سیگار نکش
آن به هر لحظه ی تب دار تو پیوند، منم
آنقدر داغ به جانم ،که دماوند منمتوله گرگی ،که در اندیشه ی شریانِ منی
کاسه خونی،جگری سوخته مهمان منی
چَشم بادام،دهان پسته،زبان شیر و شکر
جام معجونِ مجسم شده این گرگ پدر
تا مرا می نگرد قافیه را می بازم
بازی منتهی العافیه را می بازم
سیبِ سیب است تَن انگیزه ی هر آه منم
رطب عرشِ نخیل او قدِ کوتاه منم -
قضاوت کردنو دوس ندارم.
از وقتی هم یادم میاد سعی بر این داشتم بی منطق ترین دلیل هارو برا خودم بیارم تا مجبور به قضاوت نشم
ولی چن وقته اینجوری نیستم .. زودرنج شدم ..
اما
مشکل از من نیست
رفتارا، رفتار درست نیست!
این برخوردا اذیت میکنه
انقد بی شعوری واقعا اذیت میکنه
از عصره دارم سعی میکنم یادم بره ولی نمیشه
و خب
من دیگ با تو مثل قبل نمیشم.