|
شعردانه
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
ب سلامتی
-
amir ahmadi
خوبی تاته زا؟!
سِکو زکریا،
فکر رفتنت همانا،
هدف گرفتن نوتیفات از سوی من همانا! -
در به درک ترین حالت ممکنم قرار دارم
-
-
هنوز که هنوزه صداش تو گوشم میپیچه
+حالا که دختر من رفته رشته تجربی تو هم رفتی رشته تجربی؟
_از اون جایی که دختر تو میخواد واسه من کنکور بده بلههههههههههههههه
یه جوری میخونم چشم همشون کور بشه
انقدر بسوزونمشون که با صد نوع پماد و کمپرسور یخ هم نتونند حرارت فیها خالدونشون رو کم کنند -
gomnam gharib 0
شبت بخیر
فردا ک نیستم دیگه .امیدوارم زندگی سرشار از موفقیت داشته باشیsina bigdeli
همینطور شما -
gomnam gharib 0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Mehdi
شما نیستی درگیر کارهات؟
خوبه هرازگاهی میاین
میتونم راجع به رشته و دانشگاهی که توش قبول شدین چندتا سوال بپرسم؟من درگیر خودمم فعلا
چه کمکی میتونه بکنه رشته و دانشگاه من
Mehdi
میخواستم راجع به منبعتون و نحوه درس خوندنتون سوال بپرسم... -
الان پنج ساعته ک نشستم و دارم دفتر جدیدی ک برای ضحی خریدم رو اماده میکنم.
پایین هرصفحش رو یه نقاشیِ کوچیک میکشم و خوشگلش میکنم....
وخب قراره بهش بدم و با ذوق کردنش خوشحال بشم.
الان کلاس اوله و نمیدونم کی قراره از این دفتر استفاده کنه!؟ قراره به عنوان چه دفتری ازش استفاده کنه!؟ دفتر املا! دفتر ریاضی!
فرقی نداره برام...
فقط میخام ک دلیلی داشته باشه ک تکالیفش رو انجام بده.
اینکه بره صفحه بعد و ببینه نقاشیِ کوچولویی ک پایین صفحش درانتظارش هست،چه شکلیه!
پ.ن:واما من!کسی ک اصلن به هنر علاقه نداره؛نقاشیش افتضاحه؛اینکه با مداد کمرنگ بکشه و بد بشه و بخواد پاک کنه،اعصابشو داغون میکنه و بیخیال میشه...حالا داره نقاشی میکشه¡ اون هم نقاشی کوچولو پایین دفتر خط دار.
من خیلی کارایی ک دوست نداشتم رو دارم انجام میدم:) و این زیباست.
*بعد از ۵ساعت نقاشی کشیدن و خستگیِ جایِ قلم و ماژیک رویِ انگشتات..بیای اینجا و در خلوتیِ تمام حرف و غرغراتو بنویسی و بری. -
ضحی امروز صبح زود رفت...
رفت شیراز:)
حداقل یک هفته ی تمام ازش دورم.
و این بده.
بده چون دلتنگ میشم...
چون قراره غر بزنم ک کی برمیگرده!؟
و از طرفی خوبه.
خوبه چون دلتنگ میشم...
چون قراره وقتی دوباره برمیگرده،قدرش رو بیشتر بدونم!
پارادوکس قشنگی داره دلتنگی:") -
شایع توی یه اهنگش میگه:
مگه من خواستم آوردیم منو!
...
خیلی ها مون..یا حتی هممون...همینیم.
محکوم شدیم به خواسته ی دیگری شاید!!!...
(نمیدونم چقدر درسته و چقدر اشتباه)
اما ..
بیخیال.
همیشه نباید همه ی حرفاتو بگی:) -
ولی ماجرایِ درس خوندن اونجاییش قشنگه ک یه اتفاق باتمام بدی و عذابش داره تو رو خفه میکنه.
و تو خودت رو پناه میدی به کتاب تست هات و مطالب درسی...و یه جوری خودت رو گول میزنی ک الان این درس و نطلب چی میگه؛ک به خودت میلی و میبینی ای جان یه پارت کامل درس خوندی و حتی موجب شده ک از اون اتفاق مزخرف و سخت لحظه ایی غافل بشی.
و این حالت جواب مخالف تمام اونایی هست ک میگن:اینقده مشکل و دغدغه دارم ک نمیتونم درس بخونم.
فقط بخواه ک خودت رو ..ذهنت رو تغییر بدی!
سخته..خیلی سخت..خیلی خیلی سخت...اما شدنیه...نشدنی نیست. -
یکی از دلایل زیباییِ ریاضیات همینه.
اینکه اون تست و سوال لعنتی اینقده میتونه تو رو به خودش مشغول کنه ک به خودت بیای و ببینی یه پارت کامل،فقط و فقط رویِ یه سوال داشتی فکر میکردی و هی امتحان و خطا کردی تا بلاخره به نتیجه برسی.
ریاضیات میتونه ادمی رو نجات بده.
از اون فکرایِ بیهوده ایی ک مثل خوره میفته به جونِ مغزت و هی به دورت میچرخه...
فقط باید با صبر امتحانش کنی. -
مریم میرزاخانیِ عزیز میگفت:
ریاضیات زیباییِ خود را به دانش اموزانِ صبور نشان خواهد داد.
... -
خرم آن روز که زینبی صبور و صبورتر بشه!
