هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@dr-yassi
من که شیراز نیستم .
واااا خودت گفتی ....پس کجایی؟
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@dr-yassi نامشخص
**
-
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@dr-yassi نامشخص
**
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@dr-yassi حرف بدی بود نادیده میگیرم
چطور؟؟؟
ن جدا قاط زدین -
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@dr-yassi حرف بدی بود نادیده میگیرم
چطور؟؟؟
ن جدا قاط زدین@dr-yassi در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@dr-yassi حرف بدی بود نادیده میگیرم
چطور؟؟؟
ن جدا قاط زدینعه چرا جمع میبندی
-
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@dr-yassi حرف بدی بود نادیده میگیرم
چطور؟؟؟
ن جدا قاط زدین -
tris در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
_MILAD_ تو عکس پسره داره میاد یا داره میره؟!
من که میبینم ایستاده س
برا شما متحرکه?
-
گر حق با شماست،
به خشمگین شدن نیازی نیست...
و اگر حق با شما نیست،
هیچ حقی برای عصبانی بودن ندارید....
صبوری با خانواده عشق است،
صبوری با دیگران احترام است،
صبوری با خود، اعتماد به نفس است
و صبوری در راه خدا، ایمان است.
اندیشیدن به گذشته اندوه،
و اندیشیدن به آینده هراس می آورد.
به حال بیاندیش تا لذت را به ارمغان آورد.
در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا. زیرا هر آنچه زیباست، همیشه خوب نمی ماند، اما آنچه خوب است، همیشه زیباست. -
گر حق با شماست،
به خشمگین شدن نیازی نیست...
و اگر حق با شما نیست،
هیچ حقی برای عصبانی بودن ندارید....
صبوری با خانواده عشق است،
صبوری با دیگران احترام است،
صبوری با خود، اعتماد به نفس است
و صبوری در راه خدا، ایمان است.
اندیشیدن به گذشته اندوه،
و اندیشیدن به آینده هراس می آورد.
به حال بیاندیش تا لذت را به ارمغان آورد.
در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا. زیرا هر آنچه زیباست، همیشه خوب نمی ماند، اما آنچه خوب است، همیشه زیباست.loveryou021 شما عکستون خودتونید؟
-
درویش اندرز گو خوشتیپ فروم آمد.....
-
ک شبی مجنون نمازش را شکست
بــی وضــــو در کوچـــه لیلا نشســـت
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فــــارغ از جـــام الــستــش کــــرده بــــود
ســجـده ای زد بـــر لــــب درگــاه او
پــــُر ز لـــیلــا شـــــد دل پـــــر آه او
گـــفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بــــر صلیب عـــشق دارم کرده ای
جـــــام لیلا را به دسـتـم داده
وندر این بازی شــکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیـلاســـــت آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم نکن
من کـــه مجنونم تو مــــجنونم نــکن
مــــرد ایــــن بـــازیــچـه دیگر نیستم
این تو و لـــیلای تو... مــــن نیستم
گــــفت ای دیــوانه لــیلایــــــت منم
در رگ پنهان و پـــیــدایـــت منـــــم
ســــالها بــــا جــــور لیلا ســـاختی
من کنارت بـــــودم و نـــشناخـــتی
عــشق لــــیلا در دلـــت انـــداختم
صد قمــــار عشق یکجا بـــاخـــتم
کـردمـــت آواره صــــحرا نـــــشد
گفتم عاقل می شوی اما نــشد
سوختم در حسرت یک یـا ربــت
غیر لیلا بــــــر نــــیــامد از لــبت
روز و شب او را صـــدا کردی ولی
دیدم امشب با مـنی گفتم بلی