-
گرگها ذاتشان ز گرگیست،دِگَران را میدرند
چیست ذات این مردم که همدِگر را میدرند -
تویی بهانه ام اما، بهانه ای که ندارم
گذاشتم سر خود را به شانه ای که ندارمتمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سوی نشانه ای که ندارمچگونه حرف دلم را به چشم هات بگویم
قصیده ای که نگفتم، ترانه ای که ندارممرا رها کن و بگذار در قفس بنشینم
که دلخوشم به همین آب و دانه ای که ندارم.سید حمید رضا برقعی
-
حدّیست حُسن را و
تو از حد گذشتهای ...|سعدی|
-
سرو آزادیم، ما را حاجت پیوند نیست
هرکه از ما بگذرد چون آب، ممنونیم ما-صائب تبریزی
-
ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم
کشتیِ نوحیم در طوفانِ روح
لاجرم بیدست و بیپا می رویم
خواندهای انا الیه راجعون
تا بدانی که کجاها می رویم
|مولانایِ جان|
-
توبه فرمایان
چرا
خود توبه کمتر میکنند؟؟؟
-
از جان برون نیامده جانانت آرزوست
زنار نابریده و ایمانت آرزوست
بر درگهی که نوبت ارنی همی زنند
موری نهای و ملک سلیمانت آرزوست
موری نهای و خدمت موری نکردهای
وآنگاه صف صفهٔ مردانت آرزوست
فرعونوار لاف اناالحق همی زنی
وآنگاه قرب موسی عمرانت آرزوست
چون کودکان که دامن خود اسب کردهاند
دامن سوار کرده و میدانت آرزوست
انصاف راه خود ز سر صدق دادهای
"بر درد نارسیده و درمانت آرزوست"
سعدی در این جهان که تویی ذرهوار باش
گر دل به نزد حضرت سلطانت آرزوست
سعدی
-
•<بازبارانبیتَرانه>•
•<بیهَوایِعاشِقانه>•
•<بینَوایِعارِفانه>•
•<دَرسُکوتظالِمانه>•
•<خَستهاَزفِکرزَمانه>•
•<غافِلاَزحَتیرِفاقَت>•
•<حالهاَزعِشقوُنِفرَت️>•
•<اَشکهاییطِبقعادَت️>•
•<قَطرِهایِبیطَراوَت️>•
•<دیدَنِمَرگِصِداقَت>•
•<رویِدوشِآدَمیـَت>•
•<میخورَدبَربامهخانه -
زی تیر نظر کرد و پر خویش بر او دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست