هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
HANIYE bh در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Zahra-Zahraii میتونستی نری دشویی خانمم
ها دیگ نباید برم
@Zahra-Zahraii در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
HANIYE bh در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Zahra-Zahraii میتونستی نری دشویی خانمم
ها دیگ نباید برم
:)))))
-
HANIYE bh
دمنوش اینا بخور -
sina bigdeli در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
HANIYE bh اینا اون قسمتای قرمزاش چسبی بود
بعد می چسبوندی شیشه ی حالت پشتک طوری میومد پایینمن یدونه موش داشتم به دیوار میچسبید
زدم رفت تو کنج سقف دیگم پایین نیومدHANIYE bh
ما ی معلم داشیم خانوم بود ی بار ترسوندیمش مریض شد شوهرش دیگه نزاش بیاد
خدایا مارو ببخش -
sina bigdeli
اره من دوست داشتمپسر داییم همبازی من بود من با وسایل اون بازی میکردم اون با عروسکای من
@سمیه-صادقلو تعامل
-
@سمیه-صادقلو تعامل
sina bigdeli
هوم
ولی خب اون بیشتر وسایل دخترونه دوسداشت من فقط از وسایل اون با اینو یدونه ام عروسکای لاکپشت نینجا و با اون موش سیاها بودن اونارو دوست داشتم
ولی اوشون با باربیای من خیلی بازی میکرد انقد که کلی لباس میدوخت براشون -
HANIYE bh
ما ی معلم داشیم خانوم بود ی بار ترسوندیمش مریض شد شوهرش دیگه نزاش بیاد
خدایا مارو ببخشsina bigdeli در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
HANIYE bh
ما ی معلم داشیم خانوم بود ی بار ترسوندیمش مریض شد شوهرش دیگه نزاش بیاد
خدایا مارو ببخش
اتفاقا از قضا منم یبار معلم مرد داشتم سنجاق گذاشتم توی صندلیش
خیلییی با ذوق
بعد ایشون یکم چیز بود ینی ما تحت وسیعی داشت
با ذوق داشتم نگاش میکردم که بشینه
نشست هرچییی انتظار کشیدیم دیدیم چیزیش نمیشه
زنگ تفریق با دوستامون رفتیم ببینیم چرا سنجاقا اثر نکرد
دیدیم کج شده نشسته روش
مردیم از خنده -
sina bigdeli در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
HANIYE bh
ما ی معلم داشیم خانوم بود ی بار ترسوندیمش مریض شد شوهرش دیگه نزاش بیاد
خدایا مارو ببخش
اتفاقا از قضا منم یبار معلم مرد داشتم سنجاق گذاشتم توی صندلیش
خیلییی با ذوق
بعد ایشون یکم چیز بود ینی ما تحت وسیعی داشت
با ذوق داشتم نگاش میکردم که بشینه
نشست هرچییی انتظار کشیدیم دیدیم چیزیش نمیشه
زنگ تفریق با دوستامون رفتیم ببینیم چرا سنجاقا اثر نکرد
دیدیم کج شده نشسته روش
مردیم از خنده -
sina bigdeli
هوم
ولی خب اون بیشتر وسایل دخترونه دوسداشت من فقط از وسایل اون با اینو یدونه ام عروسکای لاکپشت نینجا و با اون موش سیاها بودن اونارو دوست داشتم
ولی اوشون با باربیای من خیلی بازی میکرد انقد که کلی لباس میدوخت براشون@سمیه-صادقلو دیگه هرکی ی طوره دا
-
sina bigdeli در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
HANIYE bh
ما ی معلم داشیم خانوم بود ی بار ترسوندیمش مریض شد شوهرش دیگه نزاش بیاد
خدایا مارو ببخش
اتفاقا از قضا منم یبار معلم مرد داشتم سنجاق گذاشتم توی صندلیش
خیلییی با ذوق
بعد ایشون یکم چیز بود ینی ما تحت وسیعی داشت
با ذوق داشتم نگاش میکردم که بشینه
نشست هرچییی انتظار کشیدیم دیدیم چیزیش نمیشه
زنگ تفریق با دوستامون رفتیم ببینیم چرا سنجاقا اثر نکرد
دیدیم کج شده نشسته روش
مردیم از خندهHANIYE bh دلم برا سنجاقه سوخت
-
ابروم از سر شیطونی شکست
موقعی ای که ابرو شکسته مد نبود
اقا شیطنتای من دخترونه پسرونه قاطیه -
HANIYE bh دلم برا سنجاقه سوخت
sina bigdeli در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
HANIYE bh دلم برا سنجاقه سوخت
وای اصن اوضاعی داشتیم
این معلمه انقدر لطیفه تعریف میکرد
بنده خدا
سلطان لطیفه های بی مزه بود برای خودش -
ابروم از سر شیطونی شکست
موقعی ای که ابرو شکسته مد نبود
اقا شیطنتای من دخترونه پسرونه قاطیهHANIYE bh ما یبار رفتیم اردو کوه
بعدش غذا سپردیم ب دوستمون با معلم ورزشمون
ما رفتیم ک کوهو بگردیم اینا خلاصه برگشتیم دیدم همه سیخارو زمینه همه چی رم خوردن پاشدن رفتن
نمی دونم چرا اینو یادم اورد -
@سجاد-ذوالفقاری اره
-
HANIYE bh ما یبار رفتیم اردو کوه
بعدش غذا سپردیم ب دوستمون با معلم ورزشمون
ما رفتیم ک کوهو بگردیم اینا خلاصه برگشتیم دیدم همه سیخارو زمینه همه چی رم خوردن پاشدن رفتن
نمی دونم چرا اینو یادم اوردsina bigdeli همونه بعد مجبور شدین شیر بزغاله بخورید؟
-
HANIYE bh ما یبار رفتیم اردو کوه
بعدش غذا سپردیم ب دوستمون با معلم ورزشمون
ما رفتیم ک کوهو بگردیم اینا خلاصه برگشتیم دیدم همه سیخارو زمینه همه چی رم خوردن پاشدن رفتن
نمی دونم چرا اینو یادم اوردsina bigdeli
نامردا -
قدیمی بخونیم؟!
-
@F-Seif-0 بخون
-
@yasin-sheibak وای از اون روزی ک سازمان حمایت از حقوق حیوانات بفهمه ت با اینا چ کردی