هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
یه عده هم هستن
مهم نیست حق باهاشون هست یا نه
همیشه خدا طلبکارن
لطف هایی هم که بهشون کردی رو میگن وظیفت بوده ما که نگفتیم انجام بده
از اینا دور شید
خیلی دور شیدmaryam111 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
یه عده هم هستن
مهم نیست حق باهاشون هست یا نه
همیشه خدا طلبکارن
لطف هایی هم که بهشون کردی رو میگن وظیفت بوده ما که نگفتیم انجام بده
از اینا دور شید
خیلی دور شیدتو ذهنم پلی میشه :
دلت اگه اضافه معرفت کرد
همه ی لطفات میشه وظیفه ات تهش -
یه عده هم هستن
مهم نیست حق باهاشون هست یا نه
همیشه خدا طلبکارن
لطف هایی هم که بهشون کردی رو میگن وظیفت بوده ما که نگفتیم انجام بده
از اینا دور شید
خیلی دور شیدmaryam111 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
یه عده هم هستن
مهم نیست حق باهاشون هست یا نه
همیشه خدا طلبکارن
لطف هایی هم که بهشون کردی رو میگن وظیفت بوده ما که نگفتیم انجام بده
از اینا دور شید
خیلی دور شیدببخشید چجوری میتونم عضو گروه ارش و تفتان بشم؟
-
مجتبی ازاد مومن از سر خیرخواهی اونطور نمیگن که
ولی باش -
خب انتظار بی فایدس مث اینکه
-
-
بلیم
-
مظلوم تر فلسطین اونی هست که تا پستشو ارسال میکنه صفحه تودلی پر میشه و همه میرن صفحه بعد و پستش بدون ریاکشن باقی میمونه... حس ادمیو داره که همینکه میرسه به اتوبوس و میخاد سوار بشه.اتوبوس حرکت میکنه و میره...
هیچی همین -
هیچی اقا
روز کنکور من وراد سالن شدم
زود رسیده بودم تقریبا
نشستم روی صندلی داشتم ریلکس میکردم و اینا
یهو ی نگاه انداختم ب سمت چپم دیدم صندلیش توی ردیف نیست
حدود ده سانت جلو تر از بقیه صندلیا بود
واااای انگار تیر خورده بود توی قلبم
تمام تمرکزم ب هم ریخت هر چی سعی میکردم بهش فکر نکنم نمیشد
هی با خودم میگفت زهرا چیزی نیست همه صندلیا هم ردیفن این فقط ی استثنا کوچیکه اما نمیشد
هیچی دیگه دستمو گرفتم بالا مراقب رو صدا زدم
خانومه اومد گف جانم دخترم
گفتم ببخشید میشه ب این خانوم بگین یکم صندلیشو بکشه عقب تر ک با بقیه ی صندلیا هم ردیف شه؟
خانومه گف واا ینی چی دختر چ فرقی میکنه
گفتم نمیدونم اینجوری اعصابم میریزه ب هم ک اون جلو تر از ردیفه و نمیتونم کنکور بدم
گف دخترم چ حرفایی بشین الان ازمون شروع میشه
گفتم خانوم من اینجوری تمرکز ندارم خواهشا درستش کنین
ی نگاه متعجبی بهم کرد و ب دختره گف صندلیشو درست کنه
حالا دیگه تو خود بخوان ازین مجمل شرح مفصل ک چقدررر وسواس قرینه دارم
️
-
هیچی اقا
روز کنکور من وراد سالن شدم
زود رسیده بودم تقریبا
نشستم روی صندلی داشتم ریلکس میکردم و اینا
یهو ی نگاه انداختم ب سمت چپم دیدم صندلیش توی ردیف نیست
حدود ده سانت جلو تر از بقیه صندلیا بود
واااای انگار تیر خورده بود توی قلبم
تمام تمرکزم ب هم ریخت هر چی سعی میکردم بهش فکر نکنم نمیشد
هی با خودم میگفت زهرا چیزی نیست همه صندلیا هم ردیفن این فقط ی استثنا کوچیکه اما نمیشد
هیچی دیگه دستمو گرفتم بالا مراقب رو صدا زدم
خانومه اومد گف جانم دخترم
گفتم ببخشید میشه ب این خانوم بگین یکم صندلیشو بکشه عقب تر ک با بقیه ی صندلیا هم ردیف شه؟
خانومه گف واا ینی چی دختر چ فرقی میکنه
گفتم نمیدونم اینجوری اعصابم میریزه ب هم ک اون جلو تر از ردیفه و نمیتونم کنکور بدم
گف دخترم چ حرفایی بشین الان ازمون شروع میشه
گفتم خانوم من اینجوری تمرکز ندارم خواهشا درستش کنین
ی نگاه متعجبی بهم کرد و ب دختره گف صندلیشو درست کنه
حالا دیگه تو خود بخوان ازین مجمل شرح مفصل ک چقدررر وسواس قرینه دارم
️
ZDM در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
هیچی اقا
روز کنکور من وراد سالن شدم
زود رسیده بودم تقریبا
نشستم روی صندلی داشتم ریلکس میکردم و اینا
یهو ی نگاه انداختم ب سمت چپم دیدم صندلیش توی ردیف نیست
حدود ده سانت جلو تر از بقیه صندلیا بود
واااای انگار تیر خورده بود توی قلبم
تمام تمرکزم ب هم ریخت هر چی سعی میکردم بهش فکر نکنم نمیشد
هی با خودم میگفت زهرا چیزی نیست همه صندلیا هم ردیفن این فقط ی استثنا کوچیکه اما نمیشد
هیچی دیگه دستمو گرفتم بالا مراقب رو صدا زدم
خانومه اومد گف جانم دخترم
گفتم ببخشید میشه ب این خانوم بگین یکم صندلیشو بکشه عقب تر ک با بقیه ی صندلیا هم ردیف شه؟
خانومه گف واا ینی چی دختر چ فرقی میکنه
گفتم نمیدونم اینجوری اعصابم میریزه ب هم ک اون جلو تر از ردیفه و نمیتونم کنکور بدم
گف دخترم چ حرفایی بشین الان ازمون شروع میشه
گفتم خانوم من اینجوری تمرکز ندارم خواهشا درستش کنین
ی نگاه متعجبی بهم کرد و ب دختره گف صندلیشو درست کنه -
ZDM در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Zahra-Zahraii
ب نظرت این حجم از خستگی طبیعیه؟عار خیلیییییییی
-
هیچی اقا
روز کنکور من وراد سالن شدم
زود رسیده بودم تقریبا
نشستم روی صندلی داشتم ریلکس میکردم و اینا
یهو ی نگاه انداختم ب سمت چپم دیدم صندلیش توی ردیف نیست
حدود ده سانت جلو تر از بقیه صندلیا بود
واااای انگار تیر خورده بود توی قلبم
تمام تمرکزم ب هم ریخت هر چی سعی میکردم بهش فکر نکنم نمیشد
هی با خودم میگفت زهرا چیزی نیست همه صندلیا هم ردیفن این فقط ی استثنا کوچیکه اما نمیشد
هیچی دیگه دستمو گرفتم بالا مراقب رو صدا زدم
خانومه اومد گف جانم دخترم
گفتم ببخشید میشه ب این خانوم بگین یکم صندلیشو بکشه عقب تر ک با بقیه ی صندلیا هم ردیف شه؟
خانومه گف واا ینی چی دختر چ فرقی میکنه
گفتم نمیدونم اینجوری اعصابم میریزه ب هم ک اون جلو تر از ردیفه و نمیتونم کنکور بدم
گف دخترم چ حرفایی بشین الان ازمون شروع میشه
گفتم خانوم من اینجوری تمرکز ندارم خواهشا درستش کنین
ی نگاه متعجبی بهم کرد و ب دختره گف صندلیشو درست کنه
حالا دیگه تو خود بخوان ازین مجمل شرح مفصل ک چقدررر وسواس قرینه دارم
️
-
ZDM در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
دوستم درستش کردبلاخره حداقل روزی یک بار باید درستش کنی از این به بعد
-
-
خب باشه ://
-
:))))))))))))
از اینا تا ابد -
اون ماهه رو میخام الان
-
مود اون تا ابددددد
-
HANIYE bh در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
اون ماهه رو میخام الان
همون ک ازش متنفری زهرا
= :)))))))))))
با این یکیه
کمی کم حجم تر