هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@Mohsen-Sari در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
متفاوت بودن هزینه داره
به خدا بدبخت میشه اون کسی که بخواد نظرش،نظریه ش، شغلش، حرفه ش، کارش، زندگیش با بقیه متفاوت باشه
میدونی چرا؟ چون با بقیه فرق داره -
@jahad-128 همزمان دوتا دانشگاه در صورتی میتونید بخونید که یکی سراسری باشه یکی آزاد یا پیامنور
-
@m-naghavi چرا؟برید پزشک حتما
خوبم خداروشکر ممنونarthur morgan یخورده سردرد داشتم درس نخونده بودم اعصابم خورد بود و جیزای دیگه الان خوبم خداروشکر فقط درسه هنوز عقبم
-
@m-naghavi خیلی اهنگ قشنگه
یک پیشنهاarcadeهم قشنگه خیلیarthur morgan آشناعه فککنم گوش دادم
-
چقدر دلم از این تهرانی های بی مرام گرفت. آن هایی که از جنگ فقط اسمش را شنیده و از خون و آتش فیلم هایش را دیده بودند. تمام ایران شهید داد. تمام ایران در جهنم جنگ سوخت، اما غرب نشینان به معنای واقعی خاکستر شدند و فقط کسانی که در متن ماجرا بودند می دانند چه بر سر کردستان مظلوم آمد. فقط آن ها می دانند چه بر سر روح و روان بچه های کردستان
آمد.- جنگ ایران و عراق برای تمام مردم کشور جنگ ایران و عراق بود، اما مردم کردستان علاوه بر عراقی ها مجبور بودن با گروهک های استقلال طلب و تروریست هم بجنگن. بقیه فقط درد عراق رو داشتن، اما جنگ کردستان از دو سال قبلش شروع شده بود. با این گروهک ها شبی نبود که با آرامش سر رو بالش بذاریم. هر روز صبح کلی از اقوام و آشناهامون با سر بریده پیدا می شدن. خصوصا توی شهر کوچیک مرزی ما که دیگه اوج مین گذاری و آتیش سوزی و رعب و وحشت بود. مرزها رو بسته بودن. راه ها امنیت نداشتن. نمی تونستیم فرار کنیم. حکومت نظامی بود. مردا رو می کشتن و زن ها رو با مو روی زمین می کشیدن و می بردن. این تازه اول فاجعه بود. جنگ که شروع شد حزب کومله و دموکرات هر چی سلاح و تجهیزات داشتن، که کمم نبود، علیه مردم ایران و به
-
@m-naghavi خیلی اهنگ قشنگه
یک پیشنهاarcadeهم قشنگه خیلیarthur morgan وای آره گوش دادم خیلی قشنگه
-
فقط درد عراق رو داشتن، اما جنگ کردستان از دو سال قبلش شروع شده بود. با این گروهک ها شبی نبود که با آرامش سر رو بالش بذاریم. هر روز صبح کلی از اقوام و آشناهامون با سر بریده پیدا می شدن. خصوصا توی شهر کوچیک مرزی ما که دیگه اوج مین گذاری و آتیش سوزی و رعب و وحشت بود. مرزها رو بسته بودن. راه ها امنیت نداشتن. نمی تونستیم فرار کنیم. حکومت نظامی بود. مردا رو می کشتن و زن ها رو با مو روی زمین می کشیدن و می بردن. این تازه اول فاجعه بود. جنگ که شروع شد حزب کومله و دموکرات هر چی سلاح و تجهیزات داشتن، که کمم نبود، علیه مردم ایران و به خصوص کردستان استفاده کردن.
آن روزها برایم زنده می شدند، مو به مو و ذره به ذره. صدای فریادهایی که قطع نمی شدند و آتشی که هرگز خاموشیشان را ندیدم.- ده سالم بود. تقریبا از کل خانواده فقط ما و داییم زنده مونده بودیم. بقیه رو یا عراقيا کشته بودن یا دموکرات ها. بابام می گفت شنیده از یکی از راه ها میشه شبونه گذشت. به مادرم گفت چند تیکه وسیله ضروری برداره که شب راه بیافتیم. به کمد داشتیم که مامان طلاها و اسناد رو اونجا نگهداری می کرد. من داشتم اونو خالی می کردم. دانیار هم کنارم بازی می کرد. اون موقع چهار سالش بود. دایان سه ساله هم که
-
arthur morgan یخورده سردرد داشتم درس نخونده بودم اعصابم خورد بود و جیزای دیگه الان خوبم خداروشکر فقط درسه هنوز عقبم
@m-naghavi اهان اشکال نداره برید پزشک و استراحت بکنید ازمون بعدی کی هست؟
-
گفت شنیده از یکی از راه ها میشه شبونه گذشت. به مادرم گفت چند تیکه وسیله ضروری برداره که شب راه بیافتیم. په کمد داشتیم که مامان طلاها و اسناد رو اونجا نگهداری می کرد. من داشتم اونو خالی می کردم. دانیار هم کنارم بازی می کرد. اون موقع چهار سالش بود. دایان سه ساله هم که مریض و ناخوش احوال بود یه گوشه خوابیده بود. اون سال حصبه شایع شده بود. خیلی از بچه ها مردن. مامان زار می زد و می گفت دایان هم گرفته، اما علايم حصبه رو نداشت.
معده ام سوخت. با دست مشتش کردم.- مامان و بابا تو حیاط بودن. بابا تو آلونک گوشه حیاط، مامان هم مشغول جمع کردن لباسا از رو بند رخت. یه دفعه صدای شکستن در حیاط رو شنیدم و چند گلوله هوایی. دویدم پشت پنجره. دانیار هم دنبالم اومد. عراقی بودن. از لباسای بعثی تنشون شناختمشون. دیدم که مامان جیغ زد. اسلحه رو به طرفش گرفتن، اما یکیشون که انگار فرماندهشون بود نذاشت شلیک کنن. بابا از آلونک پرید بیرون و جلوی مامانم ایستاد با دست خالی. نگران ناموسش بود. خم شد که به بیلی کلنگی برداره، اما مهلتش ندادن. نه په تیر، نه دو تیر، نه سه تیر! گرفتنش به رگبار. تیر می زدن و لذت می بردن. مادر جیغ می زد و با وحشت به پنجره نگاه می کرد. ما رو ندیده بودن. حرف مادر رو خوندم. گریه کنان دانیار رو انداختم تو
-
@Saghi-Mortazavi چی؟
ببخشید که جوابتو ندادمینی پیامتو ندیدم
آهنگش اینه
#مازنى_صدا (2) (۱).mp3Alireza Varamanzar هِشی
عا نه اشکالی نداره
عههه چه اهنگ قشنگیه -
arthur morgan وای آره گوش دادم خیلی قشنگه
@m-naghavi اره خیلی قشنگه
-
میدونی بقیشو دیگه نمیتونم بگم
اصلا توانشو ندارم
.....
میدونم خیلی سخته!
همین فقط همین یک کلمه رو میتونم بگم
اما میدونم میخوای در ادامه چی بگی
حتی نمیتونم بگم غصه نخور
فقط میتونم بگم
گریه کن
شاید شاید اروم شدی -
و منی که منتظر یک نفر هستم که برگرده................................................
@ Alireza Varamanzar
arthur morgan آخی کیوت
-
arthur morgan آخی کیوت
@m-naghavi ولی نمیتونم منشنش بکنم وللش خیلی ممنون
-
میدونی
اینجا این وسط باشی
و هرکس تورو بکشه سمت خودش
و درجایی باشی که انگار ۱۷۰۰ رنگ ادم دیده باشی
و چه مضحک علم روانشناسی این همه رنگ ادمو شخصیت شناسی میکنه
خود روانشناسی بد نیست
اما هیچ وقت یه نسخه پیچیدن واسه تمااام شخصیت هارو دوست نداشتم و ندارم -
@m-naghavi اهان اشکال نداره برید پزشک و استراحت بکنید ازمون بعدی کی هست؟
arthur morgan پس فردا
-
@m-naghavi اره خیلی قشنگه
arthur morgan
All I know all I know
Loving you is a losing game -
@m-naghavi ولی نمیتونم منشنش بکنم وللش خیلی ممنون
arthur morgan میخوای من منشنش کنم؟🥲