هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
ولی من از تنهایی غذا خوردن متنفرم.
اونقدری که باوجودِ شیکمو بودنم،حاضرم چیزی نخورم.
دلش میخاست بلند شه بره تو خیابون و دستِ یکی رو بگیره و بگه بیا توروخدا باهم غذا بخوریم:) -

نذارین امیدتون غبار بگیره.
خب؟! -
و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها
رهِ پنهان بنماید که کس آن راه نداند
|مولانا|ـــ
مراقبِ خودتون باشین،همه جوره.
فعلا:) -


-
@F-Seif-0 من شهرایِ مختلفی زندگی کردم.
وخب این چندسال هم خونمون یزد بوده ولیخب من زیاد تو یزد نمیمونم.
برایِ همین هم کامل بلد نیستم.
وخب چون ناحیه کنکور دادنم از یزد بوده،تو دانشگاه میزنه از یزد..
وهمش ازم سوال میشه چرا یزدی حرف نمیزنی؟!!
ومنی که هی باید بگم بلد نیستم
تمامِ ایران دیارِ من است

zeinab dehghani





سالم باشی

-
هی روزگاررر.............
-
-
گرفته دلم پشت جفت چشام خیس کجا برم که هیشکی منتظرم نیست....


-
این پست پاک شده!
-
این پست پاک شده!
-
غصه و ناراحتی......
-
از شادی پر گیرم
که رسم به فلک
سروده هستی خوانم
در بر حور و ملک
در آسمان ها غوغا فکنم
سبو بریزم ساغر شکنمامشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورمبا ماه و پروين سخنی گويم
از روی مه خود اثری جويم
جان يابم زين شب ها
می کاهم از غم ها -
از شادی پر گیرم
که رسم به فلک
سروده هستی خوانم
در بر حور و ملک
در آسمان ها غوغا فکنم
سبو بریزم ساغر شکنمامشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورمبا ماه و پروين سخنی گويم
از روی مه خود اثری جويم
جان يابم زين شب ها
می کاهم از غم ها@jahad-128
امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوجه آسمانم رازی باشد با ستارگانم
امشب یک سر شوق و شورم از این عالم گویی دورم -
z Gheibi احوال بپرسم؟!

zeinab dehghani سلام
خیر امکانش نیست مهندس های کم پیدا نمیتونن احوال بپرسن
خوبی؟
گذر دانشجو به دانشگاه افتاد یا نه هنوز

-
من آدمی ام که فرار میکنم از واقعیت ها، از اتفاقات تلخی که باید قبولشون کنم، انقد میدوئم و میدوئم و میدوئم..و انقد خودمو مشغول کارهای مسخره و درگیرکننده زندگی میکنم، که ازش فرار کنم، که ذهنم یادش نیاد چی شده، که انقد خسته بشم وقت نکنم بشینم نارحت بشم و غصه بخورم. ولی خب که چی؟ یهویی یه جا یچی میبینی. یهو یادت میاد چی شده..اونجا یه غم کهنه ولی تازه وارد قلبت میشه و مغزت و کل بدنت یهویی باهم میفهمه که باید با این موضوع روبرو بشه

-
چیزی دیگه
نمونده
که همه یچو پاک کنم
که دیگه آزاد شم
این گوشی دیگه 4.شنبه کلان پاک می کنم وات ش رو
و تحویل می دم
و میرممبعد از دو ماه و نیم حدودا ( از حدود اواخر فروردین تا الان) نرفتم پیش هیچ کس از اقوام
دلتنگم
برای مادر بزرگم
برای عمو هام و عمه و همه...دیگه تموم میشه آخر.
دیگه آزاد میشم از این بند درگیری ها روز مره
میرم و دیگه گوشی رو تحویل می دم و
البته اونجا که اینترنت نیس
حداقل چند روز که اونجا باشمبازم خیلی به چیزی دسترسی ندارم
شاید نگهش داشتم و حسابی مطالبش رو پاک کنم.هرچی مطالب اضاه فه که الکی ذخیره شدن
عکس ها غیر درسی و یا درسی ها بدر نخور
|
شعردانه


