هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
ولی من از تنهایی غذا خوردن متنفرم.
اونقدری که باوجودِ شیکمو بودنم،حاضرم چیزی نخورم.
دلش میخاست بلند شه بره تو خیابون و دستِ یکی رو بگیره و بگه بیا توروخدا باهم غذا بخوریم:) -
نذارین امیدتون غبار بگیره.
خب؟! -
و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها
رهِ پنهان بنماید که کس آن راه نداند
|مولانا|ـــ
مراقبِ خودتون باشین،همه جوره.
فعلا:) -
-
zeinab dehghani
سالم باشی -
هی روزگاررر.............
-
-
گرفته دلم پشت جفت چشام خیس کجا برم که هیشکی منتظرم نیست....
-
این پست پاک شده!
-
غصه و ناراحتی......
-
از شادی پر گیرم
که رسم به فلک
سروده هستی خوانم
در بر حور و ملک
در آسمان ها غوغا فکنم
سبو بریزم ساغر شکنمامشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورمبا ماه و پروين سخنی گويم
از روی مه خود اثری جويم
جان يابم زين شب ها
می کاهم از غم ها -
zeinab dehghani سلام
خیر امکانش نیست مهندس های کم پیدا نمیتونن احوال بپرسن
خوبی؟
گذر دانشجو به دانشگاه افتاد یا نه هنوز -
من آدمی ام که فرار میکنم از واقعیت ها، از اتفاقات تلخی که باید قبولشون کنم، انقد میدوئم و میدوئم و میدوئم..و انقد خودمو مشغول کارهای مسخره و درگیرکننده زندگی میکنم، که ازش فرار کنم، که ذهنم یادش نیاد چی شده، که انقد خسته بشم وقت نکنم بشینم نارحت بشم و غصه بخورم. ولی خب که چی؟ یهویی یه جا یچی میبینی. یهو یادت میاد چی شده..اونجا یه غم کهنه ولی تازه وارد قلبت میشه و مغزت و کل بدنت یهویی باهم میفهمه که باید با این موضوع روبرو بشه
-
چیزی دیگه
نمونده
که همه یچو پاک کنم
که دیگه آزاد شم
این گوشی دیگه 4.شنبه کلان پاک می کنم وات ش رو
و تحویل می دم
و میرممبعد از دو ماه و نیم حدودا ( از حدود اواخر فروردین تا الان) نرفتم پیش هیچ کس از اقوام
دلتنگم
برای مادر بزرگم
برای عمو هام و عمه و همه...دیگه تموم میشه آخر.
دیگه آزاد میشم از این بند درگیری ها روز مره
میرم و دیگه گوشی رو تحویل می دم و
البته اونجا که اینترنت نیس
حداقل چند روز که اونجا باشمبازم خیلی به چیزی دسترسی ندارم
شاید نگهش داشتم و حسابی مطالبش رو پاک کنم.هرچی مطالب اضاه فه که الکی ذخیره شدن
عکس ها غیر درسی و یا درسی ها بدر نخور