هرچی تودلته بریز بیرون7

[Farideh Khangah]

@حمید-صباحی موج
از پی هر موج، سرگردان
روز و شب بیهوده می تازد
تا بریزد موج دریا را
در قفس هایی که می سازد

[Hamid.s]

Farideh Khangah
سرگردان
من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی حاصل

من از افسونِ چشمت مست و او از بویِ گیسویت

[Hamid.s]

@حمید-صباحی
مست
جانــــا! دلم را ربوده ای، فریبــــانه

به انتظارِ تو غریبانه، نشسته ام ببینم آن دو چشمِ مست و دلبرانه

[z.e]

@حمید-صباحی
مست
گفت باید حد زند هشیار مردم مست را
گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست

[Farideh Khangah]

@Zeinab-Evazi هشیار
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد

وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد

آن کس که دلی دارد آراسته‌ی معنی

گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد

[Hamid.s]

Farideh Khangah
دل

دهانِ شهدِ تو داده رواج آب خِضِر

لبِ چو قندِ تو بُرد از نباتِ مصر رواج

[Farideh Khangah]

@حمید-صباحی
دل
در خانه دل عشق تو مجمع دارد
و از دادن جان کار تو مقطع دارد

[Mahan Xodayi 2]

Farideh Khangah
جان
جان ادمی که تربیت نشود
ادمی گاو میشود به مرور
حَیَوانی پلشت و نکبت بار
که فقط میشود شد از او دور
گر که خدمت کند به قصد ریاست
ور عبادت کند به نیت حور

[Farideh Khangah]

Mahan Xodayi 2 گاو://
فیل صاحب منصب است و گاو خر روزینه دار

فخر انسانی زروی منصب و روزینه نیست

قسمت منعم زدنیا بند وسواس است و بس

قفل را جز عقده دل حاصل از گنجینه نیست

[Mahan Xodayi 2]

Farideh Khangah
خر:/
بنشستم و ارزو نمودم
بر خالق خویش رو نمودم
ای کاش که قانون خریت
جاری بشود بر ادمیت

[Farideh Khangah]

Mahan Xodayi 2
خر:||
ﺍﺯ ﺧﺮ ﺗﻮ ﻧﮕﻮ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﮔﻬﺮ ﺑﻮﺩ
ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﻮﺩ
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ
ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺿﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﺎﻟﯽ
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎ ﺧﺮﯼ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ
ﺁﺩﻡ ﺷﻮ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺎﮐﻦ

[Mahan Xodayi 2]

Farideh Khangah
ادم
ادمی پیر که شد حرص جوان میگردد
خواب در وقت سحرگاه گران میگردد

[Farideh Khangah]

Mahan Xodayi 2 خواب
خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست

تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست

از لبت شیر روان بود که من می‌گفتم

این شکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست

[Mahan Xodayi 2]

Farideh Khangah
نمکدان
این نمکدان خدا جنس عجیبی دارد
هرچقدر می‌شکنیم باز نمک ها دارد

[Farideh Khangah]

Mahan Xodayi 2 خدا
گر خدا داری ز غم آزاد شو
از خیال بیش و کم آزاد شو

[Mahan Xodayi 2]

Farideh Khangah
کم و بیش
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

[Farideh Khangah]

Mahan Xodayi 2 عیب
کسی که عیب مرا می کند نهان از من

اگر چو چشم عزیز است دشمن است مرا

[Mahan Xodayi 2]

Farideh Khangah
عیب
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

[z.e]

Mahan Xodayi 2
تو
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت : )

[Mahan Xodayi 2]

@Zeinab-Evazi
نیک
من نیک تو خواهم و تو خواهی بد من
تو نیک نبینی و به من بد نرسد