شعردانه
|
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
حالا چیشد
تحت تاثیر قرار گرفتی
تحت تاثیر که بودی
ولی اونجا کم کم به بار نشست
واقعا ملت گاهی فکر میکنن که سختن
ولی خب من سختتر از تو ندیدم
اینقدر رو یه چیز سخت باشی واقعا جذابه
به قول یکی، مشتی هستی و پر طرفدار
ولی وقتی مشتی و پر طرفدار باقی میمونی که خودت باقی بمونی!
عوض نشو
قورباغه شدی دارن میپزنت
حس رو بزار کنار
فکر رو بزار کنار
نزار عوضت کنن
تو اگر عوض بشی، عوضی میشی
باور کن -
ولی این مسئله رو به خودم میدم
که اینقدر تو لفافه و قطره چکونی حرف میزنم که اخرش طرف نمیفهمه از کجا خورده
این نشونه خوبیه واقعا -
یک رفتارت عوض شده
این تعویض رفتار ریشه داره
ریشه اش چیه
احتمالا باید دید دلیل اون رفتار چی بوده که الان دیگه به چشمت نمیاد
خب چی بوده؟!
واقعا دلسوز بودی؟!
یا ادات بود و فقط توجه میخواستی؟!
میدونی
بخوایم درست بگیم
هردوش بوده
البته واقعا دلسوز بودی بله
ولی ناخالصی داشتی
الان میفهمم این ناخالصی ها بصورت لحظه ایی شاید تاثیر و زهرشونو نریزن
ولی تو طولانی مدت، اثرشون رو میزارن -
ولی حالا خودمونیم
گاهی حرفام جوری جهان شمول و طبق کثرت افراد شده
که گاهی افراد زیادی به خودشون میگیرن
و این باعث میشه بعضی حرف هارو نتونم بزنم -
نمیدونم شاید هم من زیاد ساده کردم ماجرارو
شایدم نه
یه سخن زیبایی بود حیف گمش کردم
مضمونش این بود
ادم عاقل همواره در شک است
منظور از حرفش این بود که ادم عاقل همواره داره به این فکر میکنه که ایا کارش درست بوده و به بهترین نحو عمل کرده یا نه؟! -
ولی خب این واقعا بده
این که زنگ خطر تغییر خودم رو دارم حس میکنم
و کاری علیه اش انجام نمیدم، بده، خوب نیست
کاشکی از بقیه خبر میداشتم
کاشکی میدانستم بقیه چطور از پس این مرحله بر اومدن و یا بر میان
مرحله سختیه
قطعا طبق گفته یک سریا، که سعی در ساده سازی همه چیز دارن، اینجا اسون نیست -
هنوز هم فکر هست
این تمایل لعنتی
که سبب میشه من ناخالص بمونم
از طرفی این خوبه که هنوز نگرانم
باید باشم
نشون میده هنوز زندم و آدمیزادم -
اول باید از عمل خودم شروع کنم
خدا هنوزم هست، مثل همیشه
کمکت میکنه
باید جلوی این اژدهای سرکش رو بگیرم
افسار این اسب بی شاخ و دم رو دوباره در دست بگیرم که بفهمه هرتکی نیست
و این روح صاحاب داره
اینطوری سبب آرامش روز افزون روحم میشوم
و همینطور سبب آرامش آینده اطرافیانم
-
Abnormal در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Infinitie-A چطور ساعت سه و نیم صبح میتونی انقدر گنگ صحبت کنی
یه کلمه هم نفهمیدم
مشکلی نیست، اگر میفهمیدید جای تعجب داشت، خودم عمدا اینطور صحبت میکنم
مهشید حسن زاده 0 یاد تو افتادم
-
اونقدر درگیر شدی و شدی و شدی
که اصلا یادت رفت!
قشنگ یه دیسترکشن درون دیسترکشن واست بوجود اومد
اگر آدم ها میفهمیدن چقدر یه صحبتشون موقع شوخی میتونه روی افرادی چون من تاثیرگذار باشه
قطعا بیشتر فکر میکردن و هر حرفی رو نمیزدن
البته صرفا این موضوع که روی من اثر بزاره، کافی نیست
نیازه راجع به طبیعت انسان و روح لطیف آدم ها اطلاعات کسب کنند -
حالت کفن پیچ شدن بهم ارامش میده
برم همینکارو کنم بخوابم البته بعدش نفسم میگیره ولی اولش خوبه دیگه حوصله هیچیو ندارم هعی خسته ام خسته -
شاید همین حرف بالا هم بعضی ها به خودشون بگیرن
ولی خب حرف زده شده، تغییر پیدا نمیکنه
فقط امیدوارم من اونقدر فیلترهام زیاد و ثمربخش باشن
که موقع حسابرسی، آنقدر جرعت دفاع از خودم رو داشته باشم
و از حرف و قضاوت خودم پشیمان نباشمجلوی اغراق ذهنتون رو بگیرید.
-
شاید همین حرف بالا هم بعضی ها به خودشون بگیرن
ولی خب حرف زده شده، تغییر پیدا نمیکنه
فقط امیدوارم من اونقدر فیلترهام زیاد و ثمربخش باشن
که موقع حسابرسی، آنقدر جرعت دفاع از خودم رو داشته باشم
و از حرف و قضاوت خودم پشیمان نباشم -
ولی خب هعی
واقعا این موضوع که نمیتونم توی انجمن با هرکسی که میبینم ولی باهاش زاویه دارم، نمیتونم خیلی ارتباط بگیرم
موضوع غم انگیزیه
