شعردانه
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Kosar A003
هوم ولی ترسناکه چون پای خیلی چیزا وسطه -
یادمه سر کلاس ادبیات معلممون داشت این شعر حافظو میخوند ک
زلف اشفته و خوی کرده و خندان لب مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
سر فراگوش من اورد به اواز حزین
گفت ای عشق دیرینه ی من خوابت هست؟
اینو ک میخوند میگف منظور از صراحی در دست شراب معنویه
پاشدم بش گفتم حتما منظور از امشب خوابت هستم اینه ک امشب خوابت میاد یا میخوای با هم غرق معنویات شیم
پا شد از کلاس انداختم بیرون گف تو توهین ب ادبیاتمون میکنی
یادش نبود داستان شمس و مولانا رو خودش واسمون گفته بود... -
@Elham650
اره میدونم
ولی با توانایی من خیلی منطبقه همش ریاضیاته و من ریاضی دوس دارم و دنبالش میرسه ب چیزی که میخوام بدون چیز اضافه -
@Soniaaa وقتی هردوتاش ریسکه
اونیو انجام بده که با موفق شدن سود بیشتری واست داره
و به موفق شدن فکر کن و از ریسکش نترس!
با اینکه نمیدونم اونا چین
ولی فقط دارم یسری حرفایی که کمکم کردنو بهت میگمKosar A003
️️ -
یعنی چی که من عشق شوهرم
جمله های منو چجوری خوندی بشر -
حالا انقد بحثو رنگین کمونیش کنین که نه فقط از کلاساتون از انجمنم همتونو اخراج کنن:|
-
@Elham650
اره میدونم
ولی با توانایی من خیلی منطبقه همش ریاضیاته و من ریاضی دوس دارم و دنبالش میرسه ب چیزی که میخوام بدون چیز اضافه -
انقد دوس دارم فالوتون کنم
ولی من زشتم تصورتون از من خراب میشه -
@Elham650 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_____ حالا ما که زیباییم به کجا رسیدیم مگه
توروخدا به روم نیارین دیگ
-
من هروقت بخوام از یجا چه واقعی چه مجازی برم بدون خداحافظی میرم
اگه بیشتر از شیش ماه ازم خبری نشد تازه اجازه دارن نگرانم بشن -
@Elham650 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_____ حالا ما که زیباییم به کجا رسیدیم مگه
توروخدا به روم نیارین دیگ
-
عزلت آمد گنج مقصود ای حزین!
لیک، گر با زهد و علم آید قرینعزلت بی«زای» زاهد علت است
ور بود بی«عین» علم، آن زلت استعزلت بی«عین»، عین زلت است
ور بود بی«زای» اصل علت است
شیخ بهایی@Infinitie-A در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
عزلت آمد گنج مقصود ای حزین!
لیک، گر با زهد و علم آید قرینعزلت بی«زای» زاهد علت است
ور بود بی«عین» علم، آن زلت استعزلت بی«عین»، عین زلت است
ور بود بی«زای» اصل علت است
شیخ بهاییمیدونی چی داره میگه؟!
اولین بار، این شعر رو از کتاب شهید مطهری خوندم
داشتن توضیح میدادن راجع به خداشناسی
تو زمان قدیم دو طرفی وجود داشت که برای رسیدن به خدا تلاش میکردن
یک دسته عرفا بودن، که کارشون عرفان بود
یک دسته فلاسفه بودن، که این ها فلسفه و منطق میخوندن
هردو از روش های خودشون میخواستن به خدا برسن
دسته اول به فلسفه و منطق عقلایی، اهمیت نمی‌داد، و میگفت خدارو باید از راه عبادت پیدا کرد و دل رو باید وصل کرد
دسته دوم برعکس دسته اول، عرفان رو قبول نداشتن، و خدا رو با منطق و فلسفه اثبات میکردن
نکته ایی که این وسط غافل باقی موند این بود که هردوی این طرز تفکر ها، مکمل هم هستن
خدا هم تو قرآن ادم رو به نظم در جهان و آفریننده رجوع داده، و هم عبادت و ایمان قلبی رو اورده
شهید مطهری ادامه میده که، شیخ بهایی، به زیباترین شکل اومدن و این مسئله رو به نمایش گذاشتن
این شعر کامل نیست، همین سه بیت فقط گذاشته شده
توی شعر میگه، روش و حرکت به سوی خدا رو عزلت گفته
شعر میگه
عزلت، گنج هست، ولی در صورتی که با علم و زهد قرین (باهم) باشه!
علم نماد همون فلاسفه و منطق دانان بودن
و زهد، نماد عرفا و زاهد ها بودن
میگه، عزلت که معنی خداشناسی میده، اون ز وسط کلمه، همون زهده! همون عرفان و عبادت هست!
اگر زهد و عبادت در عزلت (مسیر تقرب به خدا) نباشه، میشه عزلت بدون •ز•، یعنی علت! علت در زبان فارسی به معنای بیماری هست!
و میگه اگر ع وسط کلمه، که همون علم فلسفه و دلایل عقلی رسیدن به خدا هست، رو نداشته باشی توی مسیرِ رسیدن به خدا
میشی عزلت بدون •ع•! یعنی میشی زَلَّت! زلت در فارسی به معنای لغزش هست!
این تفسیری بود که شهید مطهری از این شعر کرده بود و به موضوع بحث خودش ربطش داده بود
-
اهورا در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که می‌خوانه نداردخمیازه کشیدیم به جای قدح می
ویران شود این شهر که میخانه ندارد
