هرچی تودلته بریز بیرون۶

[خودغیرواقعی]

نمیدونی مشکل از کجاست

[خودغیرواقعی]

خیلی باحاله
اصن حالم یه طوریه که نمیتونم توصیفش کنم
دقیق نمیتونم بگم چمه

[lO_Ol]

منم همیشه نمیتونم توصیف کنم اگرم توصیف کنم اون چیزی نیس ک دقیقا هس

[خودغیرواقعی]

برم سمت خدا،، نرم؟
نمیدانم نمیدانم تو میدانی تو میدانی

[مهشید حسن زاده 0]

سلام ملت

[مهشید حسن زاده 0]

ولی بعدازباز شدن امکان تغییراسم پروفا
بعضیافقط خواستن اسمو عوض کنن دیگه به کموکیفش فکرنکردن
یجورایی مث اینکه هرجاصف بود وامیستیم
چکار کردین باخودتون اخه

[مهشید حسن زاده 0]

چ تودلی خالیه

[مهشید حسن زاده 0]

حالااشکالیم نداره
چشمااااتوببند
خیااال کن
توجنگلی زیربااارون
میای خونه
چایی رو ایوون
بادستای لرزون...
خیااال کن
شبم همونجاباااشی
سحرقراره که پاااشی
راهی قله بشی
.
.
.
متخصص نفله کردن انواع اهنگ..فیلم..مداحی
به قله وسط جنگلم گیر ندین الکی اینجا جنگلوکوه یجاست

[مهشید حسن زاده 0]

غروب جمعه کجارفتین انصافا؟

[مهشید حسن زاده 0]

حس اونیو دارم که 29اسفندمیره مدرسهچرانیستین

[مهشید حسن زاده 0]

باوشه!

[اهورا]

18:18

[مهشید حسن زاده 0]

اوندفه نشد کامل بگم ولی
یوقتایی ادم خسته میشه
بالاخره دله دیگه
یوقتایی میگیره
اینجور وقتا ادم میخواد از هرچی و هرکی که هست انصراف بده
نباشه یه مدت
بکشه کنار
زندگی تو روستا
توکوه
کنار دریا
قشنگنا
ولی من دلم میخواد اینوقتا دل بدم به دل جاده
بی برنامه ریزی قبلی
بی دغدغه
بزنم بیرون شهر
فقط برم
فقط برم

[مهشید حسن زاده 0]

براهمین دلم میخواد یه کاروان داشته باشم
توش یه تخت
یه کتابخونه کوچیک
میز
ویه گازوفر
کابینت
ویخچالم داشته باشم
خخخ
حتی دوست دارم پنجره داشته باشه براش پرده گل گلی بدوزم

[مهشید حسن زاده 0]

عا راستی یه سماوروقوری گل قرمزیم باشه خوبه

[H_R]

و بشر ب امید است ک زنده است ...

[مهشید حسن زاده 0]

بعدش صبح قبل اینکه افتاب بیاد بالا بزنم به جاده
قبل گرگ و میش شدن هوا
سماورمو روشن کنم و راه بیوفتم
بعدکه از شهر زدم بیرون
وقتی هواگرگ و میش میشه
کنار شالیزارا بزنم کنار
واسه خودم کیک اماده کنم بزارم تو فر
تابازاون اماده بشه سینه کش کوهو بگیرم و برم بالا توجنگل

[مهشید حسن زاده 0]

خوبی جنگلای اینجا اینه که ازیه حدی به بعد ترتمیزو دست نخوردست
وتودلش هزارو یکی روستا جا داده
بهش میگن هزارجریب دیگه
هزااارجریب زمینه
بعضی ازین روستا ها عین دروازه زمانین
توشون که میری یهو پرت میشی 50سال قبل هفتادسال قبل
همونقدرزندگیاشون بکره

[مهشید حسن زاده 0]

قبلشونم غالبا مردم باغ دارن و مزرعه

[مهشید حسن زاده 0]

خیلی دورنیست...
کل اینا شاید یه ساعت طول بکشه
دیگه تقریبا افتاب که بخواد بالا بیاد
رسیدم به مزرعه هاشون