|
شعردانه
شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
لُطفا اِنقد مَنو نَبرین گروه!
اَگه راست میگین بِبرین
سُفره خونه، مِهمونی، دوره هَمی، کَبابی...
این هَمه مَراکزِ تَفریحی...
والا بخدااا...
-
عزیزی که هی عکس عشقت رو میزاری استوری مینویسی
"این دنیای منه"این سومین دنیاته تو دو ماه گذشته
داری منظومه شمسی درست میکنی؟
-
-
یکی هست تو قلبم
که اسمش گلبول قرمزه و کارش خون رسانیه
آقا من توانایی پست عاشقانه ندارم
هر کی من و میخواد همینم دیگه والاااااا
-
به رفيقم میگم تو از کي شروع کردي به گوشواره انداختن؟
میگه از وقتي دوست دخترم اونا رو تو ماشینم پیدا کرد
-
وقتی به مامانم چیزی رو میگم
و تاکید میکنم بین خودمون باشهیعنی بین من و تو خاله هام باشه
-
آیا می دانستید چرا آلومینیم زنگ نمی زند؟
چون شارژ نداره
فکر کردی مثل آهن بچه پولداره.
نه جان من میدونستین؟ -
من اگه فوتبالیست تیم ملی هم میشدم بابام میگفت پسر تو خجالت نمیکشی جلو صد هزار نفر با یه شُرت کوتاه افتادی دنبال توپ؟
بیا برو یجا استخدام شو که بیمه بشی
-
چنان میزنمت که ندونی مقسومی یا مقسوم علیه
اینو از گروه اساتید ریاضی ور داشتم!!
-
پدافند غیر عامل فقط بابام
10 تا کارت بانکی داره
هیچکس هم نمیدونه پولا توی کدومشه
-
یک عده‌ای هستن وقتی ازشون آدرس می‌پرسی،
بلند می‌شن پریشون اطرافشون رو نگاه میکنن اول ببینن خودشون کجان.
-
یکی از آرزو هام اینه که
یه لامبورگینی بخرم بعد پشتش بنویسم عاقبت فرار از مدرسه
کل آموزش پرورش رو ببرم زیر سوال
-
دزد با شرف فقط این
-
رفتم دکتر بهم گفت:اگه میخوای سالم باشی باید از قلیون دور بشی
امروز رفتم بازاریه شیلنگ 10 متری واسه قلیونم خریدم
به نظرتون کافیه یا باید بیشتر دور شم؟
-
روزی در دبستان معلم از اصغر پرسيد：
معلم：مرغ به ما چی ميده
اصغر：تخم مرغ
معلم：افرين حالا گوسفند ب ما چی ميده؟
اصغر：پشم
معلم：افرين حالا خر چی به ما ميدهاصغر：مشق
-
پشت یه نیسان جمله سنگینی نوشته بود کمرم شکست
همه دنبال یارن من دنبال بارم . . . فوق لیسانس هم دااارم!!!نامرد گند زد تو انگیزم با این جملش
میخواستم امتحان ارشد بدما -
امروز با سر و صدای مامان بابام از خواب پریدم
رفتم بیرون میپرسم چی شده !.
بابام میگه من دیشب خواب دیدم یه زن دیگه گرفتم
واسه مامانت تعریف کردم
اونم گیر داده باید همین الان بخوابی و طلاقش بدی
-
دختره یه عکس با آرایش و لباس مجلسی و کفش پاشنه بلند گذاشته استوری
نوشته همین الان ازخواب بیدار شدموقتی میگید شبت شیک اینجوری میشه دیگه
<)
-
رازبقا داشت میگفت:
لاشخورهاااا در حال نزدیک شدن هستند.یه دقیقه بعد شوهرعمم اینا زنگ آیفون رو زدن.
حقیقتا برگام ریخت از این پیشگویی
-
کیا مث من بعد 30 ثانیه فهمیدن چ شد