هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
-
@Soniaaa
نه يه چيز ديگه مد نظرم بود
منظورم معلم بودنه که باعث میشه کع شاید بقیه معلما با این دیدگاه دیده بشه -
@Soniaaa
نه يه چيز ديگه مد نظرم بود
منظورم معلم بودنه که باعث میشه کع شاید بقیه معلما با این دیدگاه دیده بشه@Hamid-s
چ؟
اها بله درسته -
کابوس هم اضافه شده
خانه وحشت
خخ -
اگه میشد ی زندگی دیگ انتخاب کرد چی میساختین؟
بزارین اول من بگم
من قطعا ی خونه نزدیک دریا میگرفتم
همین رشته رو میخوندم و ی مطب میزدم
شاید هم دانشگاه درس میدادم
جالبه که حرف از مهاجرت نیست تو این زندگی
کنار دریا
دوتا گربه هم میگیرم
یدونه اش حنایی
یدونه اش سیاه و سفید
اسم ندارن هنوز
بعد این که میدم دیوارای خونه رو کتاب خونه کنن
حتما ی گرامافون هم گیر میارم
باید کلی گُل هم بگیرم تو خونه.بعد این که اگه میشد انتخاب کنم
همسایه بالایی رو ی پیرمرد و پیرزن عاشق تصور میکردم که اینا با هم صبحا میرن پیاده روی و بازارنرگسیه
گاهی هم برا من غذای شمالی میپزن میفرستن پایین
منم براشون کیک درست میکنم به تلافی میبرم بالاالبته گویا اقاعه قند خون داره و خانومه نمیزاره زیاد شیرینی بخوره.
ولی خب کیک خونیه دیگهواحد بغلی مون هم ی زوج جوون ان که تازه بچه دار شدنو شبا از گریه بچه خواب ندارن
خانومه هم مدام مریض میشه سرما میخوره بنده خدا
منم گاهی سوپ میپزم میبرم براش
میاد ازم کتاب قرض میگیره
همش هم میگه وایییی خانوم دکتر شما چقدر کتاب دارینننن
منم میگم انقد به من نگو خانوم دکتر بدم میادشوهرش هم ی جوونک مازنی موفرفریه که شبا که میاد خونه دستش همیشع ی شیرینی و میوه هست.
عاشق دختره اس مشخصه.واحد پایینی هم ی پیرمرده که بنده خدا زنش تازه فوت شده
ارتشی بازنشسته اس
تو شطرنج حریف نداره و منم که از شطرنج هیچی نمیفهمم
عکس خانومش رو زده رو دیوار
خیلی بزرگ.
اسم خانومش ترنجه
45 سال زندگی کردن
هربار که درو باز میکنم و میخام از پله ها برم بالا
از خونش صدای آواز مازندرانی میاد
گاهی هم میره تو باغچه به گل ها میرسه
خیلی جدیه اما خیلی هم مهربونه..چ دنیای خیالی قشنگی شد :)))
خانوم در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
اگه میشد ی زندگی دیگ انتخاب کرد چی میساختین؟
بزارین اول من بگم
من قطعا ی خونه نزدیک دریا میگرفتم
همین رشته رو میخوندم و ی مطب میزدم
شاید هم دانشگاه درس میدادم
جالبه که حرف از مهاجرت نیست تو این زندگی
کنار دریا
دوتا گربه هم میگیرم
یدونه اش حنایی
یدونه اش سیاه و سفید
اسم ندارن هنوز
بعد این که میدم دیوارای خونه رو کتاب خونه کنن
حتما ی گرامافون هم گیر میارم
باید کلی گُل هم بگیرم تو خونه.بعد این که اگه میشد انتخاب کنم
همسایه بالایی رو ی پیرمرد و پیرزن عاشق تصور میکردم که اینا با هم صبحا میرن پیاده روی و بازارنرگسیه
گاهی هم برا من غذای شمالی میپزن میفرستن پایین
منم براشون کیک درست میکنم به تلافی میبرم بالاالبته گویا اقاعه قند خون داره و خانومه نمیزاره زیاد شیرینی بخوره.
ولی خب کیک خونیه دیگهواحد بغلی مون هم ی زوج جوون ان که تازه بچه دار شدنو شبا از گریه بچه خواب ندارن
خانومه هم مدام مریض میشه سرما میخوره بنده خدا
منم گاهی سوپ میپزم میبرم براش
میاد ازم کتاب قرض میگیره
همش هم میگه وایییی خانوم دکتر شما چقدر کتاب دارینننن
منم میگم انقد به من نگو خانوم دکتر بدم میادشوهرش هم ی جوونک مازنی موفرفریه که شبا که میاد خونه دستش همیشع ی شیرینی و میوه هست.
عاشق دختره اس مشخصه.واحد پایینی هم ی پیرمرده که بنده خدا زنش تازه فوت شده
ارتشی بازنشسته اس
تو شطرنج حریف نداره و منم که از شطرنج هیچی نمیفهمم
عکس خانومش رو زده رو دیوار
خیلی بزرگ.
اسم خانومش ترنجه
45 سال زندگی کردن
هربار که درو باز میکنم و میخام از پله ها برم بالا
از خونش صدای آواز مازندرانی میاد
گاهی هم میره تو باغچه به گل ها میرسه
خیلی جدیه اما خیلی هم مهربونه..چ دنیای خیالی قشنگی شد :)))
چرا تصور نکردم که بچه دارم؟ یا مثلا ازدواج کردم؟
جالبه.
-
دلم جز مهر مَه رویان، طریقی بر نمیگیرد
ز هر در میدهم پندش، ولیکن در نمیگیرد
|حافظ|_Biliifti_
delam goz Mehr mahroyan se tar.mp3
قبلا تو سازکده این میکس رو گذاشتم ولی الان هم باز اشتراک میزارم -
به جایی رسیدم که لف بدم از درس
-
خیال واقعا امید بخشه
-
اگه میشد ی زندگی دیگ انتخاب کرد چی میساختین؟
بزارین اول من بگم
من قطعا ی خونه نزدیک دریا میگرفتم
همین رشته رو میخوندم و ی مطب میزدم
شاید هم دانشگاه درس میدادم
جالبه که حرف از مهاجرت نیست تو این زندگی
کنار دریا
دوتا گربه هم میگیرم
یدونه اش حنایی
یدونه اش سیاه و سفید
اسم ندارن هنوز
بعد این که میدم دیوارای خونه رو کتاب خونه کنن
حتما ی گرامافون هم گیر میارم
باید کلی گُل هم بگیرم تو خونه.بعد این که اگه میشد انتخاب کنم
همسایه بالایی رو ی پیرمرد و پیرزن عاشق تصور میکردم که اینا با هم صبحا میرن پیاده روی و بازارنرگسیه
گاهی هم برا من غذای شمالی میپزن میفرستن پایین
منم براشون کیک درست میکنم به تلافی میبرم بالاالبته گویا اقاعه قند خون داره و خانومه نمیزاره زیاد شیرینی بخوره.
ولی خب کیک خونیه دیگهواحد بغلی مون هم ی زوج جوون ان که تازه بچه دار شدنو شبا از گریه بچه خواب ندارن
خانومه هم مدام مریض میشه سرما میخوره بنده خدا
منم گاهی سوپ میپزم میبرم براش
میاد ازم کتاب قرض میگیره
همش هم میگه وایییی خانوم دکتر شما چقدر کتاب دارینننن
منم میگم انقد به من نگو خانوم دکتر بدم میادشوهرش هم ی جوونک مازنی موفرفریه که شبا که میاد خونه دستش همیشع ی شیرینی و میوه هست.
عاشق دختره اس مشخصه.واحد پایینی هم ی پیرمرده که بنده خدا زنش تازه فوت شده
ارتشی بازنشسته اس
تو شطرنج حریف نداره و منم که از شطرنج هیچی نمیفهمم
عکس خانومش رو زده رو دیوار
خیلی بزرگ.
اسم خانومش ترنجه
45 سال زندگی کردن
هربار که درو باز میکنم و میخام از پله ها برم بالا
از خونش صدای آواز مازندرانی میاد
گاهی هم میره تو باغچه به گل ها میرسه
خیلی جدیه اما خیلی هم مهربونه..چ دنیای خیالی قشنگی شد :)))
-
خانوم در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
اگه میشد ی زندگی دیگ انتخاب کرد چی میساختین؟
بزارین اول من بگم
من قطعا ی خونه نزدیک دریا میگرفتم
همین رشته رو میخوندم و ی مطب میزدم
شاید هم دانشگاه درس میدادم
جالبه که حرف از مهاجرت نیست تو این زندگی
کنار دریا
دوتا گربه هم میگیرم
یدونه اش حنایی
یدونه اش سیاه و سفید
اسم ندارن هنوز
بعد این که میدم دیوارای خونه رو کتاب خونه کنن
حتما ی گرامافون هم گیر میارم
باید کلی گُل هم بگیرم تو خونه.بعد این که اگه میشد انتخاب کنم
همسایه بالایی رو ی پیرمرد و پیرزن عاشق تصور میکردم که اینا با هم صبحا میرن پیاده روی و بازارنرگسیه
گاهی هم برا من غذای شمالی میپزن میفرستن پایین
منم براشون کیک درست میکنم به تلافی میبرم بالاالبته گویا اقاعه قند خون داره و خانومه نمیزاره زیاد شیرینی بخوره.
ولی خب کیک خونیه دیگهواحد بغلی مون هم ی زوج جوون ان که تازه بچه دار شدنو شبا از گریه بچه خواب ندارن
خانومه هم مدام مریض میشه سرما میخوره بنده خدا
منم گاهی سوپ میپزم میبرم براش
میاد ازم کتاب قرض میگیره
همش هم میگه وایییی خانوم دکتر شما چقدر کتاب دارینننن
منم میگم انقد به من نگو خانوم دکتر بدم میادشوهرش هم ی جوونک مازنی موفرفریه که شبا که میاد خونه دستش همیشع ی شیرینی و میوه هست.
عاشق دختره اس مشخصه.واحد پایینی هم ی پیرمرده که بنده خدا زنش تازه فوت شده
ارتشی بازنشسته اس
تو شطرنج حریف نداره و منم که از شطرنج هیچی نمیفهمم
عکس خانومش رو زده رو دیوار
خیلی بزرگ.
اسم خانومش ترنجه
45 سال زندگی کردن
هربار که درو باز میکنم و میخام از پله ها برم بالا
از خونش صدای آواز مازندرانی میاد
گاهی هم میره تو باغچه به گل ها میرسه
خیلی جدیه اما خیلی هم مهربونه..چ دنیای خیالی قشنگی شد :)))
چرا تصور نکردم که بچه دارم؟ یا مثلا ازدواج کردم؟
جالبه.
خانوم
اخه میگی ی زندگی دگ انتخاب کرد ما( حداقل سن من شاید ) همچین زندگی نکردیم که هنوز ببینیم همین اوکیه یا یچی دگ انتخاب میکنیم کلا رو هواییم -
@Soniaaa
هموندیدگاه و اسم معلم رو یدک کشیدن -
@Hamid-s
اها بله. -
-
اگه میشد ی زندگی دیگ انتخاب کرد چی میساختین؟
بزارین اول من بگم
من قطعا ی خونه نزدیک دریا میگرفتم
همین رشته رو میخوندم و ی مطب میزدم
شاید هم دانشگاه درس میدادم
جالبه که حرف از مهاجرت نیست تو این زندگی
کنار دریا
دوتا گربه هم میگیرم
یدونه اش حنایی
یدونه اش سیاه و سفید
اسم ندارن هنوز
بعد این که میدم دیوارای خونه رو کتاب خونه کنن
حتما ی گرامافون هم گیر میارم
باید کلی گُل هم بگیرم تو خونه.بعد این که اگه میشد انتخاب کنم
همسایه بالایی رو ی پیرمرد و پیرزن عاشق تصور میکردم که اینا با هم صبحا میرن پیاده روی و بازارنرگسیه
گاهی هم برا من غذای شمالی میپزن میفرستن پایین
منم براشون کیک درست میکنم به تلافی میبرم بالاالبته گویا اقاعه قند خون داره و خانومه نمیزاره زیاد شیرینی بخوره.
ولی خب کیک خونیه دیگهواحد بغلی مون هم ی زوج جوون ان که تازه بچه دار شدنو شبا از گریه بچه خواب ندارن
خانومه هم مدام مریض میشه سرما میخوره بنده خدا
منم گاهی سوپ میپزم میبرم براش
میاد ازم کتاب قرض میگیره
همش هم میگه وایییی خانوم دکتر شما چقدر کتاب دارینننن
منم میگم انقد به من نگو خانوم دکتر بدم میادشوهرش هم ی جوونک مازنی موفرفریه که شبا که میاد خونه دستش همیشع ی شیرینی و میوه هست.
عاشق دختره اس مشخصه.واحد پایینی هم ی پیرمرده که بنده خدا زنش تازه فوت شده
ارتشی بازنشسته اس
تو شطرنج حریف نداره و منم که از شطرنج هیچی نمیفهمم
عکس خانومش رو زده رو دیوار
خیلی بزرگ.
اسم خانومش ترنجه
45 سال زندگی کردن
هربار که درو باز میکنم و میخام از پله ها برم بالا
از خونش صدای آواز مازندرانی میاد
گاهی هم میره تو باغچه به گل ها میرسه
خیلی جدیه اما خیلی هم مهربونه..چ دنیای خیالی قشنگی شد :)))
خانوم برام جالبه که برا همه زوج انتخاب میکنی
جز خودت -
خانوم
اخه میگی ی زندگی دگ انتخاب کرد ما( حداقل سن من شاید ) همچین زندگی نکردیم که هنوز ببینیم همین اوکیه یا یچی دگ انتخاب میکنیم کلا رو هواییم@Soniaaa در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
خانوم
اخه میگی ی زندگی دگ انتخاب کرد ما( حداقل سن من شاید ) همچین زندگی نکردیم که هنوز ببینیم همین اوکیه یا یچی دگ انتخاب میکنیم کلا رو هواییممن خیلی برام بعیده بتونم برم ی شهر دیگ
ولی اگه میتونستم برم
یعنی انتخاب کنم که برم
قطعا بیشترش همین میشد که گفتمامید و خیال هم مجانیه
خوبیش همینه که میتونی تا بی نهایت تصورش کنی -
خانوم برام جالبه که برا همه زوج انتخاب میکنی
جز خودت@ببرزخمی در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
خانوم برام جالبه که برا همه زوج انتخاب میکنی
جز خودتاره همشون زوج داشتن جز خودم.
چه نکته خوبی
باید بگم به ی روان شناس اینو -
اگه میشد ی زندگی دیگ انتخاب کرد چی میساختین؟
بزارین اول من بگم
من قطعا ی خونه نزدیک دریا میگرفتم
همین رشته رو میخوندم و ی مطب میزدم
شاید هم دانشگاه درس میدادم
جالبه که حرف از مهاجرت نیست تو این زندگی
کنار دریا
دوتا گربه هم میگیرم
یدونه اش حنایی
یدونه اش سیاه و سفید
اسم ندارن هنوز
بعد این که میدم دیوارای خونه رو کتاب خونه کنن
حتما ی گرامافون هم گیر میارم
باید کلی گُل هم بگیرم تو خونه.بعد این که اگه میشد انتخاب کنم
همسایه بالایی رو ی پیرمرد و پیرزن عاشق تصور میکردم که اینا با هم صبحا میرن پیاده روی و بازارنرگسیه
گاهی هم برا من غذای شمالی میپزن میفرستن پایین
منم براشون کیک درست میکنم به تلافی میبرم بالاالبته گویا اقاعه قند خون داره و خانومه نمیزاره زیاد شیرینی بخوره.
ولی خب کیک خونیه دیگهواحد بغلی مون هم ی زوج جوون ان که تازه بچه دار شدنو شبا از گریه بچه خواب ندارن
خانومه هم مدام مریض میشه سرما میخوره بنده خدا
منم گاهی سوپ میپزم میبرم براش
میاد ازم کتاب قرض میگیره
همش هم میگه وایییی خانوم دکتر شما چقدر کتاب دارینننن
منم میگم انقد به من نگو خانوم دکتر بدم میادشوهرش هم ی جوونک مازنی موفرفریه که شبا که میاد خونه دستش همیشع ی شیرینی و میوه هست.
عاشق دختره اس مشخصه.واحد پایینی هم ی پیرمرده که بنده خدا زنش تازه فوت شده
ارتشی بازنشسته اس
تو شطرنج حریف نداره و منم که از شطرنج هیچی نمیفهمم
عکس خانومش رو زده رو دیوار
خیلی بزرگ.
اسم خانومش ترنجه
45 سال زندگی کردن
هربار که درو باز میکنم و میخام از پله ها برم بالا
از خونش صدای آواز مازندرانی میاد
گاهی هم میره تو باغچه به گل ها میرسه
خیلی جدیه اما خیلی هم مهربونه..چ دنیای خیالی قشنگی شد :)))
خانوم جالب تر اینکه برا خودت گربه انتخاب کردی
میدونی به یاد چی میوفتم وقتی شمارو میبینم؟؟
فیلم بانوی عمارت و دیدین داخل تی وی؟؟
بعد یه پیرمرده بود کتاب و تاریخ میخوند
نه همسری داشت نه هیچی
فقد عاشق کتابا بود
اسمش پیرمرده یادم شده -
@Elham650
برای من تجربه اولم بود
حالا مامانم بهم گفت یک دکتر سراغ گرفتن
یک چیزی میده تا 5 ماه باید شست شو کرد باهاش از راه بینی
یا دوباره گلیسرین باید بریزم برم دوباره شست و شو یا پیش این دکتره
که مورد 2 رو ترجیح میدم
-
خانوم جالب تر اینکه برا خودت گربه انتخاب کردی
میدونی به یاد چی میوفتم وقتی شمارو میبینم؟؟
فیلم بانوی عمارت و دیدین داخل تی وی؟؟
بعد یه پیرمرده بود کتاب و تاریخ میخوند
نه همسری داشت نه هیچی
فقد عاشق کتابا بود
اسمش پیرمرده یادم شده@ببرزخمی در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
خانوم جالب تر اینکه برا خودت گربه انتخاب کردی
میدونی به یاد چی میوفتم وقتی شمارو میبینم؟؟
فیلم بانوی عمارت و دیدین داخل تی وی؟؟
بعد یه پیرمرده بود کتاب و تاریخ میخوند
نه همسری داشت نه هیچی
فقد عاشق کتابا بود
اسمش پیرمرده یادم شدهاره یادمه ولی اسمشو یادم رفته
نمیدونم چرا ولی خیلی رفتم تو فکر که چرا تو ناخوداگاهم هیچ شریکی نیست.