هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
MohsenTaheri
اععع انشالله پر برکتنوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
MohsenTaheri در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Señorita در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
اع استاد فیزیکمون پسوندش شبیه پسوند منه
تلوکی
آره آره
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Señorita در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
MohsenTaheri در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Señorita در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
اع استاد فیزیکمون پسوندش شبیه پسوند منه
تلوکی
آره آره
ی بار می گفتی آره کافی نبود؟؟
-
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
امروز ی چغندر پرتاب کردن خورد تو سر یکی از کارگرا فکر کرد کار منه .... بعدش قهر کرد رفت...
-
_Biliifti_
آره خب حال دل هممون خرابه
وام شما فعلا با درخواستش موافقت نشدهنوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@0Mr-Amir0
دل چیه؟
معز سرم داره از شدت فشارِ زندگی تو این سن وبدبختی و درس و کنکورو عقب موندگیا وکلهم دغدغه هاش منفجر میشه:))عااا این نشد،شما تیر ماه پارسال پیتزا با وام رو انتقال دادی برا امسال
-
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کاش ادمای نامرئی برای هم مرئی بودن
حداقل یکی بود که میفهمیدت
تودلی
-
@Señorita در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
MohsenTaheri در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Señorita در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
اع استاد فیزیکمون پسوندش شبیه پسوند منه
تلوکی
آره آره
ی بار می گفتی آره کافی نبود؟؟
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۵۸ آخرین ویرایش توسط Saghia انجام شدهMohsenTaheri در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Señorita در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
MohsenTaheri در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Señorita در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
اع استاد فیزیکمون پسوندش شبیه پسوند منه
تلوکی
آره آره
ی بار می گفتی آره کافی نبود؟؟
نه
تهش من انگشتام خسته میشد دوبار نوشتم ،مشکل شما چیه؟! -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۸:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من نئوپلاسم متاستاتیک ملگننتِ غده هیپوفیز دارم
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۸:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا خودت کمک کن اگه صلاحه درست شه
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۸:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
واسه اولین بار حس میکنم دارم استرس میگیرم
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۸:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از استرس دلم درد گرفته
کاش پیام نداده بودم -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۸:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
میگم فک کنم این اینترنت ی مخی
فکری چیزی داره
آخه وقتی میرم برم فیلترو وصل کنم
سرعتش میاد پایین
وقتی نمیرم سرعتش اوکیه
شمام اینطورین یا فقط با من مشکل داره ؟ -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۸:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سر گرگ باید هم اول بُرید
نه چون گوسفندان مردم دَرید -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۸:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی خیلی وقته شعر نخوندم ... :((
-
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۸:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جدی ولی
اگه در طریق عشقبازی دنبال آرامش باشی
نمیشه... -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۸:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نمیخواستم بی صداش کنم
ولی دیگه واقعا زیاد دارن حرف میزنن :// -
تو باید بپذیری هرچقدر هم غمگین و ناامید باشی در آخر هیچکس جز خودت به دادت نمیرسه. یه روز جلوی آینه ایستادم و خودمو با تموم اشتباهاتم با همهی گذشتهی پیش اومده پذیرفتم، چون فهمیدم کلنجار رفتن برای فراموشی اتفاقات ممکن نیست اونها بخشی از زندگیاند.
مثل امروز و فرداهایی که هنوز از راه نرسیدن.
تو باید بپذیری و بهترین خودت باشی، تو باید بپذیری و به داد خودت برسی، تو باید بپذیری و باور کنی هیچکسی جز خودت به دادت نمیرسه! -
گاهی آرامش انسان، در همین ندیدنها و نشنیدنهاست.
اصلا به این فکر نکن که دیگران درباره تو چه فکری میکنند. حتی برایت مهم نباشد، که چطور و چگونه قضاوت میشوی.
کاری که دوست داری و میدانی درست است را بکن، و مسیر خودت را برو. بگذار دیگران هم یاد بگیرند به جای اینکه زمانشان را به پای حسادت و قضاوت تلف کنند، دنبال اهداف و آرزوهای خودشان باشند.
گاهی آرامش ما انسانها، در همین ندیدنها و نشنیدنهاست… -
من این حقو به آدم هم میدم که نه دوستم داشته باشن
نه بخوان باهام دوست بمونن
اما این حق رو نمیدم که انقدر بچه باشن
که ازم ناراحت باشن
و بهم نگن چرا
فقط ی جمله بنویسم و بلاک کنن.
میدونم اینجا رو سر میزنی
ولی هر آدمی تو زندگیش حق داره بدونه به چه خاطر بلاک شده یا ازش متنفرن
من نه قدیسه ام که بی عیب باشم
نه شمر و يزيدم که بهم اجازه ندن بدونم گناهم چیه.
این پیام رو هم با تاخیر دیدم
فقط و فقط به این فکر کردم
به شدت آدم نابالغی هستی که جای این که بهم بگی چیشده
این کارو کردی
همین. -
_دیدی بعضی وقت ها یه جمله یه حرف یه کاری باهات می کنه که گلوله نمی کنه!
یه حسی ام هست بین مرگ و زندگیه!
اینجوری که نمردی ها! زنده ام نیستی !
هرچی تلاش می کنی حس کنی انگار احساست تموم شده!
سِر شدی!
و اینه که بده!
اون حرفی که گفتم! همون حرف تو یه لحظه تورو نابود می کنه ...
یه کاری می کنه تمام احساساتت یهو متوقف میشن!
می خوای گریه کنی ! نمیشه...
می خوای بخندی! نمی تونی...
می خوای بخوابی ... پلکات روهم نمیره!
میشینی یه گوشه خیره میشی به یه نقطه...
منتظری تا تموم بشه!
کاش زود تر تموم شع! -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۸:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دالی:)