هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
دلتنگ نیز نتوانم شد......
-
مرده پویا دیده ای؟ من همانم
-
بوی تو دارم اما نتوانم که بو کشید تا به تو برسم
گویی توان بوییدن نیز در من نیست -
نشانی از تو دارم
اما نتوانم که به خاطر آورمش
پس چگونه بیابم تو را؟ -
من در راهم و مرکبی نیست مرا
-
چشم هایم سویی ندارند
-
آسمان دلم تاریک است ....
-
تخته سنگ هایی در جلوی راه من اند....
من که نمیبینم زمین خواهم افتاد...... -
@Venus655
بايد همچین وقتایی یه دونه بزنی توی گوش طرف تا به خودش بیاد
بسه انقدر لي لي به لالاش گذاشتن....
هوووووووووووووف -
طبیب گفت
-
@ooo شاید هم میخواد ولی دیر شده.....
-
طبیب گفت درمان تو آن است که بی یاد دوست سر کنی و در وصف او قلم نکنی و مدتی چند تنها باشی
-
گفتم طبیب بی یاد دوست سر کنم؟
تلالو خورشید در آسمان را چه کنم -
طبیب گفت از بهر چه خورشید را گفتی ؟ مگر طبیعت سبز و رنگین و سپید جامه نیست محبوب تو؟
گفتم: خورشید که ناید در نظر ، چگونه آغازگر فردای خویش باشم؟ -
گفت فرهادا! گر به غایت رسانی این ره را ، دیدار محبوب آسان تر گردد
-
خواستم که بگویم قدح شراب آرید که مرا تاب درد این زخم ها نیست
سخن که بر زبان جاری نشده بود ، طبیب گفت فرهاد، قدح شراب نیز بر تو نیز جایز نیست....
فراموش کن محبوب خویش که روز وصال نزدیک است.......