شعردانه
|
هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
-
آقا نمیخوام تو اینوقت انرژی منفی بدنم بهتون ولی من از دست مادرم چه کنممممممممممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟
نفیسه 134 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
آقا نمیخوام تو اینوقت انرژی منفی بدنم بهتون ولی من از دست مادرم چه کنممممممممممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟
چیزی شده؟
-
من دارم تزکیه نفس میکنم تقریبا اکثر گناهانم رو ترک کردم حتی اون گناه های خفیف و کوچیک ولی دربرابر مادرم توانمو از دست میدم
نفیسه 134 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
من دارم تزکیه نفس میکنم تقریبا اکثر گناهانم رو ترک کردم حتی اون گناه های خفیف و کوچیک ولی دربرابر مادرم توانمو از دست میدم
والا من که نفهمیدم
-
نفیسه 134 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
آقا نمیخوام تو اینوقت انرژی منفی بدنم بهتون ولی من از دست مادرم چه کنممممممممممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟
چیزی شده؟
@sobhan-1999 همین الان بهش گفتم قفسه سینم درد میکنه اسندلال های مزخرف آورد منم خندیدم بهش بعد رفت یه شربت اورد درش باز بود منم نفهمیدم خواستم تکونش بدم ریخت زمین دیدم میخواد عصبی بشه پیشگیری کردم زود گفتم درشو چرا باز گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟الان داره زار زرا گریه میکنه
-
@sobhan-1999 همین الان بهش گفتم قفسه سینم درد میکنه اسندلال های مزخرف آورد منم خندیدم بهش بعد رفت یه شربت اورد درش باز بود منم نفهمیدم خواستم تکونش بدم ریخت زمین دیدم میخواد عصبی بشه پیشگیری کردم زود گفتم درشو چرا باز گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟الان داره زار زرا گریه میکنه
نفیسه 134 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@sobhan-1999 همین الان بهش گفتم قفسه سینم درد میکنه اسندلال های مزخرف آورد منم خندیدم بهش بعد رفت یه شربت اورد درش باز بود منم نفهمیدم خواستم تکونش بدم ریخت زمین دیدم میخواد عصبی بشه پیشگیری کردم زود گفتم درشو چرا باز گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟الان داره زار زرا گریه میکنه
آهااا
مادره دیگه از دلش در بیار
مادر زور ناراحت میشه -
نفیسه 134 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
الان موسیقی شبانه ام گریه های اونه من نمیفهمم چجوری باهاش رفتار کنم آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ببینید من نمیدونم چرا و قصد ندارم دخالت کنم ولی مادر همیشه دل سوز آدمه اگه چیزی میگه خیرو صلاح آدم رو میخواد آدم اگه بعدش به رفتار خودش فکر کنه میبینه چقدر کم لطف بوده
-
نفیسه 134 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@sobhan-1999 همین الان بهش گفتم قفسه سینم درد میکنه اسندلال های مزخرف آورد منم خندیدم بهش بعد رفت یه شربت اورد درش باز بود منم نفهمیدم خواستم تکونش بدم ریخت زمین دیدم میخواد عصبی بشه پیشگیری کردم زود گفتم درشو چرا باز گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟الان داره زار زرا گریه میکنه
آهااا
مادره دیگه از دلش در بیار
مادر زور ناراحت میشه@sobhan-1999 اصلا نمیتونم توچشاش نگاه کنم از یه طرف عذاب وجدان دارم که بی احترامی کردم از یه طرف صدای گریه اش ناراحتم چجوری میتونم در مقابلش آرام باشم بخدا اگه بتونم درمقابل ایشون هم کاظم الغیظ کنم میشم یه ادم درست حسابی ولی عمرا بتونم واقعا ناراحت و عصبیم میکنه عین بچه ها میمونه
-
نفیسه 134 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
الان موسیقی شبانه ام گریه های اونه من نمیفهمم چجوری باهاش رفتار کنم آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ببینید من نمیدونم چرا و قصد ندارم دخالت کنم ولی مادر همیشه دل سوز آدمه اگه چیزی میگه خیرو صلاح آدم رو میخواد آدم اگه بعدش به رفتار خودش فکر کنه میبینه چقدر کم لطف بوده
-
@sobhan-1999 اصلا نمیتونم توچشاش نگاه کنم از یه طرف عذاب وجدان دارم که بی احترامی کردم از یه طرف صدای گریه اش ناراحتم چجوری میتونم در مقابلش آرام باشم بخدا اگه بتونم درمقابل ایشون هم کاظم الغیظ کنم میشم یه ادم درست حسابی ولی عمرا بتونم واقعا ناراحت و عصبیم میکنه عین بچه ها میمونه
نفیسه 134 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@sobhan-1999 اصلا نمیتونم توچشاش نگاه کنم از یه طرف عذاب وجدان دارم که بی احترامی کردم از یه طرف صدای گریه اش ناراحتم چجوری میتونم در مقابلش آرام باشم بخدا اگه بتونم درمقابل ایشون هم کاظم الغیظ کنم میشم یه ادم درست حسابی ولی عمرا بتونم واقعا ناراحت و عصبیم میکنه عین بچه ها میمونه
به نظر من بشین با مادرت حرف بزن . بهش بگو که عذاب وجدان داری از این که ناراحته شاید اون الان منتظر باشه تو باهاش حرف بزنی
-
متاسفانه انقد ازش دورم که نمیتونم احساسم رو باهاش درمیون بذارم اگه بتونم عالی میشه شاید خوبه تمرین کنم از این به بعد خودمو بهش نزدیک کنم.........
-
متاسفانه انقد ازش دورم که نمیتونم احساسم رو باهاش درمیون بذارم اگه بتونم عالی میشه شاید خوبه تمرین کنم از این به بعد خودمو بهش نزدیک کنم.........
نفیسه 134 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
متاسفانه انقد ازش دورم که نمیتونم احساسم رو باهاش درمیون بذارم اگه بتونم عالی میشه شاید خوبه تمرین کنم از این به بعد خودمو بهش نزدیک کنم.........
من اینو ب تجربه آموختم،ادم رنگ سعادت نمیبینه اک از دستت ناراحت باشه مادری...اگ دلش شکستی.و افتاده گریه خدا بهت رحم کنه(حتی اگ غیرطبیعی باشه)...برو از دلش دربیار حتی برای خودت هم شده
-
نفیسه 134 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@sobhan-1999 اصلا نمیتونم توچشاش نگاه کنم از یه طرف عذاب وجدان دارم که بی احترامی کردم از یه طرف صدای گریه اش ناراحتم چجوری میتونم در مقابلش آرام باشم بخدا اگه بتونم درمقابل ایشون هم کاظم الغیظ کنم میشم یه ادم درست حسابی ولی عمرا بتونم واقعا ناراحت و عصبیم میکنه عین بچه ها میمونه
به نظر من بشین با مادرت حرف بزن . بهش بگو که عذاب وجدان داری از این که ناراحته شاید اون الان منتظر باشه تو باهاش حرف بزنی
-
متاسفانه انقد ازش دورم که نمیتونم احساسم رو باهاش درمیون بذارم اگه بتونم عالی میشه شاید خوبه تمرین کنم از این به بعد خودمو بهش نزدیک کنم.........
نفیسه 134 دعای مادر خیلی خیلی تاثیر داره
مادر همیشه میبخشه فقط ما باید یکم غرورمون رو زیر پا بزاریم بعدش دعای مادر تو رو به اوج میرسونه -
نفیسه 134 مادر تنها کسیه که از ته دل برا آدم ناراحت میشه تو از هر گناهی دست برداری تا وقتی مادرت از دستت ناراحت باشه ارزش ندار.
البته ببخشید این طور رک گفتم
-
@sobhan-1999 نه خواهش کنم کاملا درست میگین دقیقا منم همین عذاب وجدان رو دارم از صبح مواظب هر رفتارم بودم آخر شب زدم همه اعمالم رو خراب کردم
نفیسه 134 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@sobhan-1999 نه خواهش کنم کاملا درست میگین دقیقا منم همین عذاب وجدان رو دارم از صبح مواظب هر رفتارم بودم آخر شب زدم همه اعمالم رو خراب کردم
نه این جوریم نیست فقط لازمه چند دقیه از دلش در بیاری بعدش خودش حالش خوب میشه
