هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@Dr-Toxic
از چی بگم برات
انتظار داری چه چیزی از جیب من دراد
به جز کاغذ سفید پاره
خب آره رفیق
حرف توشه ، ولی با خودکاره سفیدنوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Dr-Toxic خونوادگی ۲ رو دیدی؟!
-
Alzahra
حالت خوبه؟
اقوام خوبن؟نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam اقوام
سلام دارن خدمتتون
-
@Dr-Toxic خونوادگی ۲ رو دیدی؟!
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده-Dr_Ugger- نه داداش قسمت اولشو دیدم
-
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Dr-Toxic از اینکه شما هم شادمهری هستین خوشبختم
-
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آدما از هم که دور میشن
سلامِ سردم به زور میگن
آدما از مرگ و خون میگن
با صد تا حسرت به گور میرن!
️
-
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خب ، فعلا .....
-
-Dr_Ugger- نه داداش قسمت اولشو دیدم
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Dr-Toxic
بیا برو ببین کم مزه بریز پسر:
https://www.aparat.com/v/bfXSl/موزیک_ویدیو_خانوادگی_2_khanevadegi_2 -
Gharibe Gomnam اقوام
سلام دارن خدمتتون
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چایی فقط از لحاظ مالی حمایتت نمیکنه،که اونم مرهم دردش میشه
-
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بهشتو بگن ت این دنیا نشون بده میگم پیتزا:/
-
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یک روز، یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف بدی می کنه. بـه طوری که خودرو هردوشون بـه شدت اسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جان سالم بدر میبرند.
وقتی که هر دو از ماشینشون که اکنون تبدیل بـه آهن قراضه شده بیرون میان اون خانم بر میگرده میگه: آه چه جالب شما مرد هستید… ببینید چه بروز ماشینامون اومده! همه ی ي چیز داغان شده ولی ما سلامت هستیم. این باید علامت ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و…
زندگی مشترکی را با صلح و صفا شروع کنیم! مرد با هیجان جواب میده:” بله کاملاً” با شما موافقم این باید نشانه ای از طرف خدا باشه!” بعد اون زن ادامه میده و میگه:” ببین یک معجزه دیگه. اتومبیل من کاملاً” داغان شده ولی این شیشه مشروب سالمه.
مطمئنا” خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف مبارک رو جشن بگیریم! بعد زن بطری رو بـه مرد میده. مرد سرش رو بـه نشان تصديق تکان میده و درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو مینوشد. بعد بطری رو برمی گرداند بـه زن. زن درب بطری را می بندد و شیشه رو برمی گردونه بـه مرد. مرده میگه شما نمی نوشید؟! زن در پاسخ می گه:نه. فکر می کنم باید منتظر پلیس بشم..!!!!
-
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Catherine
اتفاقا امشب درست کردم -
@Catherine
اتفاقا امشب درست کردمنوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam
منم -
Gharibe Gomnam
منمنوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Catherine
خوشبختم -
یک روز، یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف بدی می کنه. بـه طوری که خودرو هردوشون بـه شدت اسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جان سالم بدر میبرند.
وقتی که هر دو از ماشینشون که اکنون تبدیل بـه آهن قراضه شده بیرون میان اون خانم بر میگرده میگه: آه چه جالب شما مرد هستید… ببینید چه بروز ماشینامون اومده! همه ی ي چیز داغان شده ولی ما سلامت هستیم. این باید علامت ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و…
زندگی مشترکی را با صلح و صفا شروع کنیم! مرد با هیجان جواب میده:” بله کاملاً” با شما موافقم این باید نشانه ای از طرف خدا باشه!” بعد اون زن ادامه میده و میگه:” ببین یک معجزه دیگه. اتومبیل من کاملاً” داغان شده ولی این شیشه مشروب سالمه.
مطمئنا” خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف مبارک رو جشن بگیریم! بعد زن بطری رو بـه مرد میده. مرد سرش رو بـه نشان تصديق تکان میده و درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو مینوشد. بعد بطری رو برمی گرداند بـه زن. زن درب بطری را می بندد و شیشه رو برمی گردونه بـه مرد. مرده میگه شما نمی نوشید؟! زن در پاسخ می گه:نه. فکر می کنم باید منتظر پلیس بشم..!!!!
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam
این پایان مورد انتظارم نبود:'| -
چایی فقط از لحاظ مالی حمایتت نمیکنه،که اونم مرهم دردش میشه
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده_Biliifti_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
چایی فقط از لحاظ مالی حمایتت نمیکنه،که اونم مرهم دردش میشه
چایی=آبِ داغِ تلخِ اعتیادآور
-
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وقتی داستان مولانا و شمس رو تو کتابمون خوندیم سر زنگ ادبیات
یکی از بچه ها گفت خانم مولانا عاشق شمس بود؟
معلممون گفت اره
بعد گفت همجنس گرا بود؟
گفت نه
خلاصه اینکه داستان داغی بودها -
Gharibe Gomnam
این پایان مورد انتظارم نبود:'|نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۶:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Catherine
تو شوک رفتم -
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۷:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چون گفتنی باشد
و همه عالم از ریش من درآویزد
که مگر نگویم...
اگر چه بعداز هزار سال باشد،
این سخن،
بدان کس برسد که
من خواسته باشم.
شمس