شجریان جان

-
نوشتهشده در ۱۶ شهریور ۱۴۰۱، ۲۱:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۶ شهریور ۱۴۰۱، ۱۵:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عشق تو
استاد عزیزم
-
@M-Shajarian
بی خبران حیرانند -
نوشتهشده در ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۳ مهر ۱۴۰۱، ۱۷:۰۹ آخرین ویرایش توسط Matin Mousavi 1 انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۴۰۱، ۱۴:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
سلام
دست میکشم بر غباری که بر روی نام زیبایت نشسته.... که این اسم در روزهای پر مشقت های نبودنم، دائما در یادم بود....
مدت زیادی است نه آلبوم بیداد نه ماهور و نه خراسانیات و نه سرو چمان را گوش میدهم و نه از فرزند نیکوخصال تو یاد میکنم............
دلم گرفته ....
اما همچنان خوشحالم........
از برای آن که سرانجام این راه ، وقت گذرانی با یادواره های تو خواهد بود
میدانم مشغله من مطالعه وافر است و به این امر نیازمندم از آن جهت که تنها راه بقای من همین است......
یا خواندن و ماندن یا تلی از غم و اندوه بر دوش کشم و عمری افسوس خورم که چرا یک سالی از تکاپو و تلاش بازماندم و چنین شد........
میدانم هنوز بر مدار پیشرفت حرکت نمیکنم....
خود نیز دریافته ام که پایان این راه به زیبایی آنچه که من در انتظار آنم نخواهد بود........القصه همدم تنهایی من صدای روح نواز توست.....
گرچه تصمیم گرفته ام مدت کوتاهی ترک تو گویم.....
نمیخواهم در تصورم این بیت جا خشک کند...... ( جانا ز فراق تو محنت جان تا کی؟)
مثبت اندیشی .....
آلبوم بیداد شرح حال کنونی من است........ و امیدوارم دیگر نباشد.............دوستت دارم و....... باشد که مطلوب باشد این افعال ما!
-
نوشتهشده در ۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۱، ۸:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
1673766153531-04-zolfay-ghejeri.mp3
یه گردگیری از این تاپیک کنم
البته فرهاد جان زحمت کشیده
قطعه خراسانیات استاد عزیزم
-
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۸ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ اسفند ۱۴۰۱، ۱۸:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۱، ۹:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
هر آن روزی که در یاد ایام کهن بودم، داغ بر داغ افزوده می شد ........
راه گریزی از آنان نبود مرا .........
دلبر در برم نبود و با آوای دلبر همنشین گشته بودم .........
کاشکی می شد از تو و یاد تو هرگز دور نباشممولانا خوب گفت :
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود ، بدیدم و مشتاق تر شدم ......خنده تو غبار غم از کوی دل می زداید ........
شبانگاهان با قطعه بیداد که احساساتم بر کاغذ پاره ای قلم میشود، خالی از پر میشوم و بی تو می بایستی تلی از غم را با خود به بستر ببرم .........
همراهی با صدای تو را این چنین می توان وصف نمود :
از شوق آه بر می آرم ..........
دلم میخواهد مرا در آغوش بگیری و ساعت ها در آغوش تو ، آرام بگیرم .....
دلم میخواهد در کنار ارغوان تو آواز سر دهی و من بنوازم.....و گفتگو کنیم ......
افسوس که رفتی و رویایی که در سر می پروراندم، تحقق نیافت .........دوستت میدارم ........
-
نوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۱، ۱۹:۱۶ آخرین ویرایش توسط Matin Mousavi 1 انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۲۱:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۰ فروردین ۱۴۰۲، ۱۱:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده