هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
از کلاس چهارم واسه جوشای صورتم و جاشون که روی پوستم مونده مسخره شدم
تو اون سنی که طبیعتا همه دنبال تایید بقیه ان اوضاع این بوده تا همین الان
روزایی که خودم حس میکنم خیلی بهترم
یهو یکی میاد میگه وااای چقد بد شده پوستت
ولی اینقد گفتن و شنیدم که دیگه واسم عادی شدن:/
یه بار سرپرست خوابگاهمون مستقیم زل زد تو چشام و یه چیزی گفت که خیلی بهم برخورد
در جوابش فقط گفتم به درک!
هرجا رفتم اول همینو دیدن...
یه زمانی دنبال پوشوندنشون با فلان کرم بودم
ولی گفتم چرا؟...
مگه فقط مشکل منه؟...
اصلا تا کی قراره بپوشونی؟
الانم واسم مهم نیست...یعنی بد شدن پوستم مهمه
ولی نظر بقیه نه
همینجوری میرم دانشگاه بدون هیچ چیزی
حتی ماسکم نمیزنم...
حالا الان واسه سرما چرا
ولی درکل نه
چون همینم که هستم
دنبال درمانشونما
منتها دکتر خوب پیدا نمیکنم
ولی خوبم نشدم نمیام صدتا نقاب بزنم...
من همینم!و توی چیزی که نقشی درش نداشتم مقصر نیستم!
واسه تایید بقیهام نمیام خودمو اذیت کنم...
(نمیگم هرکسی که کرم میزنه واسه تایید بقیه است)
اینو خیلی وقته میخواستم بگم...
چون یه جاهایی خیلی اذیت میشدم -
زهرا بنده خدا 2 دانش آموزان آلاءreplied to Danial.al on آخرین ویرایش توسط زهرا بنده خدا 2 انجام شده
Danial.al حدودا شبیه همکلاسیم باید باشید
و اینم در نظر بگیرید که خود فرد معمولا اوضاع رو بدتر میبینه -
-
-
Hhh Hh در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Danial.al
بودن که خوب شدن...
درباره هزینه هاشون موافقم
میتونید از همین ضبط کردن صداتون شروع کنید.... که اعتماد به نفستون بره بالاتر و جاهایی که اشکال دارید رو بهتر متوجه میشید و دفعه های آیندش سعی میکنید که بهتر بشه....
این مورد رو امتحان کردم(برای اعتماد به نفس و لرزش صدا)
امیدوارم برای شما هم جواب بده.آره ایده خوبیه سعی میکنم انجام بدم
-
-
Hhh Hh شب بخیر ⚘
-
ولی مردم آمریکا وضع آرایش اینجا رو ندارن...
نقل قول یکی از اقوام نزدیکمون به مامانش... -
چقد گرمه
-
زهرا بنده خدا 2 چقد سرده
-
از یه جایی به بعد زندگیت میفته رو دور 2X نمیفهمی چطوری داری عمرتو میگذرونی یه جا میبینی کم آوردی افتادی زمین
-
داشت به حسابدارش میگفت
من شاید تو عصبانیت یه چیزی به مشتریم بگم
اون موقع عصبیم یه چیزی میگم بین خودمو و مشتریمه
ولی تو حق نداری اینجوری با مشتریای من صحبت کنی.خیلی آروم با احترام باهاشون مطابقت حسابتو انجام میدی.
شنیدن این کلمه ها و جمله ها یه حس آشنایی بهم منتقل کرد!
من،
عصبانیت،
یه چیزی بین خودمو و خودش...
بقیه،
حق ندارن،
احترام بزارن.
یاد رابطه من و خدام افتادم...
هیچی همین.