هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Hhh Hh
Erfan_JvN
Seyed sadegh Razavi
مرسی بچه ها -
Sachli در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Ansel بی برنامه ریزی قشنگ با خیال راحت بخواب
اره واقعا
امروز ذوق اینو داشتم که امتحان ها تموم شد پس میخوابمو قانون همیشگی و نانوشته که:
جلو جلو ذوق کنی کنسله:|| -
@Emmet200 یعنی اگه کسی در طول ۲۴ ساعت از شمال بره جنوب
رسما تَرَک ور میدارهSeyed sadegh Razavi
کرمون که هواش کلا گرد وغبار بود -
Sachli در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Ansel واقعا و جدا
برای خواب برنامه ریزی میکنی؟
اصلا قلبم پرک پرک شدحالا جدا از اینکه من کلا این مدلی ام که برای تک تک لحظات زندگیم برنامه ریزی دارم
خواب جزوه اصول اساسی زندگیمه
یعنی به جرئت میگم من هیچ وقت عصبانی نمیشم طوریکه با بقیه دعوا بگیرم
به جز ۲ حالت: اول گشنم باشه
دو خوابم بیاد -
Hhh Hh
نه من بندر کنگ هستم الان
صبح هواش خیلی گرم بود
دمای تابستون ما بود
۳۲ درجه
تو شهر ما نهایتا ۴۱ میشه اونم یکی یا دو روز -
Ainoor در چالش 20 حقیقت گفته است:
۴.وقتی کسی کمکم میکنه سعی میکنم جبرانش کنم(البته ممکنه نتونمم اینکارو بکنم) و از اینکه ادمای خوبی وجود دارن ک دنیا رو قشنگ میکنن خوشحال میشم
۵.بعضی وقتا ک خیلی عصبانی میشم (به ندرت) گریم میگیره (وی از این موضوع بیشتر عصبانی میشه
)
۷.خوشحال کردن دیگران و کمک بهشون رو خیلی دوست دارم حس خوبی میده بهم
۱۲.کتاب خوندن(البته چند وقته نخوندم خیلی دوست دارم
۱۵.از فیزیک زیاد خوشم نمیاد ینی سخته برام البته فیزیک دارم درستش میکنم
۱۷.بعضی وقتا خیلی خیالبافی میکنم و یه دنیای دیگ دارم انگاری
۱۸.از اینکه یکی بهم دروغ بگه و تازه فککنه خیلیم زرنگه اصلا خوشم نمیاد
۱۹.سعی میکنم با مسائل منطقی برخورد کنم و احساساتم رو کنترل کنم (وی قبلا ضربه خورده
)
۲۲. خیلی ادمیم که عذاب وجدان میگیره و ممکنه برا یچیز کوچیک کلی عذاب وجدان بگیرم
داداش تو اینا شبیه هم هستیم
Ainoor -
Sachli
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شددلشوره ما بود دلارام جهان شد
در اول آسایشمان سقف فروریخت
هنگام ثمر دادنمان بود خزان شد
زخمی به گـِل کهنه ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره کوچک
شد قله یک آه مسیر فوران شد
باما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
ما حسرت و دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد
[جان را به تمنای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده گفت گران شد
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد]
یک حافظ کهنه،دوسه تا عطر،گل سر
رفت وهمه دلخوشی ام این چمدان شد
باهرکه نوشتیم چه ها کرد به ما گفت
مصداق همان «وای به حال دگران» شد
-
این مربی رانندگی علاوه بر یاد دادن رانندگی حرفای خوبی میزنه خیلی ادم باحال و مفیدیه
این جزو ادماییه که خوشحالم ازین که دیدمش