هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Hhh Hh
خواهش میکنم -
در آتش عشقت خودم را ذره ذره آب کردم
دیوانه ات بودم تورا دیوانه جان خطاب کردم
بیچاره من که روی تو حساب کردم
با اینکه بی رحمی یک روز میفهمی
عاشق تر از من این حوالی نیست
تاج سرم بودی بال و پرم بودی
اما دگر جای تو خالیست -
اقا جواب سوال منو بده
چرا نصیحت میکنی -
نوشتهشده در ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۲۰:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همه شب دست به دامان خدا تاسحرم
که خدا از تو خبر دارد و من بی خبرم.... -
نوشتهشده در ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۲۰:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
رفتی و هیچ نگفتی که چه در سر داری
رفتی و هیچ ندیدی که چه آمد به سرم... -
نوشتهشده در ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گرمی طبعم از آن است که دل سوخته ام
سرخی رویم از این است که خونین جگرم..... -
نوشتهشده در ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کار عشق است نمازِ من اگر کامل نیست
آخر آنگاه که در یاد توام درسفرم...... -
نوشتهشده در ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای که در آینه هر روز به خود می نگری!
من از آیینه به دیدار تو شایسته ترم.... -
نوشتهشده در ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عهد بستم که تحمل کنم این دوری را
عهد بستم ولی از عهدِ خودم می گذرم... -
نوشتهشده در ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۲۰:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مثل ابری شده ام در به درِ شهر به شهر
وای از آن دم که به شیراز بیفتدگذرم .