کافــه میـــم♡
-
تاریخ!
در صفحهی این روزهای ما بنویس که مردمانی بودند، با قلبی مهربان و روانی سرسخت و پوستهایی ضخیم.
که اندوه، از زمین و آسمان میبارید و آنان همچنان زندگیشان را میکردند.
شبیه به آوارهای در جنگ، که در جوار بمب و گلوله، در پناه ویرانهای نشسته و چای مینوشد.
آوارهای که به صدای شلیک و فریاد، عادت کرده و پذیرفته که پایان جنگ را ؛ یا تعدد دستها رقم میزند، یا تعهد بالادستها!
آوارهای که سرباز بودنِ خودش را در شطرنج بیرحم سیاست به رسمیت شناخته، ایستاده و ترجیح میدهد هیچ حرکتی نداشتهباشد، وقتی تمام حرکتها اقدام خام و ناآگاهانهایست علیه خودش.
در شطرنج، سربازها کشته میشوند تا تقابل وزیرها و شاهها نتیجه را رقم بزند و بسیار غمگینانه است سرباز بودن و در سرنوشت خویش، هیچ نقشی نداشتن...
طوفان!
-
یه سرباز وقتی میرسه به ته خط تازه تبدیل به وزیر میشه ..
-
شکست کشنده نیست ولی شکست در تغییر ممکن است مرگ بار باشد .
–جان وودن
-
وَإِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنّي فَإِنّي قَريبٌ ۖ أُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ ۖ فَليَستَجيبوا لي وَليُؤمِنوا بي لَعَلَّهُم يَرشُدونَ﴿۱۸۶﴾
و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا میخواند، پاسخ میگویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)! -
آرزو دارم
ناخواسته به دست آوری
آن چيزهايی را که خواسته هایت هستند…
آن گونه که با خود بياندیشی :
آيا کسی برايم آرزويی کرده است … ؟! -
من صبورم اما
به خدا دست خودم نيست اگرمي رنجم
يا اگر شادي زيباي تو را به غم غربت چشمان خودم ميبندم
من صبورم اما
چه قدَر با همه ي عاشقي ام محزونم
و به ياد همه ي خاطره هاي گل سرخ
مثل يك شبنم افتاده ز غم
مغمومم
من صبورم اما
بي دليل از قفس كهنه ي شب مي ترسم
بي دليل از همه ي تيرگي رنگ غروب
و
چراغي كه تو را از شب متروك دلم دور كند
من صبورم اما آه
اين بغض گران ،صبر چه مي داند چيست؟:)
حميد مصدق -
ای در شب تار من ، روشنایی ..
-
دلتنگی
رودی نیست که به دریا بریزد!
دلتنگی
ماهی کوچکی ست
که برکه اش را
از چهار طرف
سنگچین کرده باشند…
-
بر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن
تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکن .. -
شبی در بیابان مکه از بیخوابی پای رفتنم نماند. سر بنهادم و شتربان را گفتم دست از من بدار.
پای مسکین پیاده چند رود
کز تحمل ستوه شد بُختیتا شود جسم فربهی لاغر
لاغری مرده باشد از سختیگفت: ای برادر! حرم در پیش است و حرامی در پس. اگر رفتی بردی وگر خفتی مردی.
خوش است زیر مغیلان به راه بادیه خفت
شب رحیل ولی ترک جان بباید گفت(سعدی)
-
جهان سوم جاییست که درآمد یک دعانویس از یک برنامه نویس بیشتر است
جهان سوم جایی است که بسیاری از مردمانش با یک عطسه از هدف خود دست می کشند
جهان سوم جاییست که مردمانش حتی حوصله ۵ دقیقه مطالعه در روز را ندارند
این جغرافیا نیست که جهان سومی بودن را تعیین می کند
آدمها هستند که آن را می سازند
جهان سوم جا نیست
شخص است -
طرز خودکشی در هرکس،منحصر به خودشه...!
یکی،دیگه شیک،نمی پوشه...
یکی،دیگه آرزویی نمی کنه...
یکی،دیگه به تحصیل ادامه نمی ده...
یکی،دیگه به خودش نمی رسه...
یکی،مدام ترانه های غمگین گوش می ده...
یکی،دیگه از خودش عکس یادگاری نمی گیره...!
یکی محبت نمی کنه...
یکی دیگه محبت نمی پذیره ...!
و...
اینگونه است که اکثر آدم ها در ۲۰ سالگی می میرند و در ۸۰ سالگی دفن می شوند...!پائولو کوئیلو
-
حقیقت این است:
فرودگاه ها، بوسه های بیشتری از سالن های عروسی به خود دیده اند!
و دیوار بیمارستان ها، بیشتر از عبادت گاه ها دعا شنیده اند!
به راستی چرا این گونه ایم؟
همه چیز را موکول می کنیم
به زمانی که چیزی در حال از دست رفتن است! -
ناگهان چقدر زود دیر می شود
حرفهای ما هنوز ناتمام…
تا نگاه می کنی
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی ! -
می خندید اما شاد نبود،حرف می زد اما ناگفته بسیار داشت.
-
اشکهارا پشت لبخندی مخفی می کنیم که خیلی درد می کند،و هیچکس نمی فهمد...
مارا دردِ همین نفهمیدن می کشد؛نه زخمها....! -
در زمان تدريس در دانشگاه پرينستون، دکتر حسابي تصميم مي گيرند سفره ي هفت سيني براي انيشتين و جمعي از بزرگترين دانشمندان دنيا از جمله "بور"، "فرمي"، "شوريندگر" و "ديراگ" و ديگر استادان دانشگاه بچينند و ايشان را براي سال نو دعوت کنند...
آقاي دکتر خودشان کارت هاي دعوت را طراحي مي کنند و حاشيه ي آن را با گل هاي نيلوفر که زير ستون هاي تخت جمشيد هست (لوتوس) تزئين مي کنند و منشا و مفهوم اين گل ها را هم توضيح مي دهند.
چون مي دانستند وقتي ريشه مشخص شود براي طرف مقابل دلدادگي ايجاد مي کند.دکتر مي گفت:
"براي همه کارت دعوت فرستادم و چون مي دانستم انيشتين بدون ويالونش جايي نمي رود، تاکيد کردم که سازش را هم با خود بياورد.
همه سر وقت آمدند اما انيشتين 20دقيقه ديرتر آمد و گفت:
چون خواهرم را خيلي دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ايرانيان را ببيند.
من فورا يک شمع به شمع هاي روشن اضافه کردم و براي انيشتين توضيح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضاي خانواده شمع روشن مي کنيم و اين شمع را هم براي خواهر شما اضافه کردم.به هر حال بعد از يک سري صحبت هاي عمومي، انيشتين از من خواست که با دميدن و خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم.
من در پاسخ او گفتم:
ايراني ها در طول تمدن 10هزار ساله شان حرمت نور و روشنايي را نگه داشته اند و از آن پاسداري کرده اند.براي ما ايراني ها شمع نماد زندگيست و ما معتقديم که زندگي در دست خداست و تنها او مي تواند اين شعله را خاموش کند يا روشن نگه دارد."
آقاي دکتر مي خواست اتصال به اين تمدن را حفظ کند و مي گفت بعدها انيشتين به من گفت: "وقتي برمي گشتيم به خواهرم گفتم حالا مي فهمم معني يک تمدن 10هزارساله چيست.
ما براي کريسمس به جنگل مي رويم درخت قطع مي کنيم و بعد با گلهاي مصنوعي آن را زينت مي دهيم اما وقتي از جشن سال نو ايراني ها برمي گرديم همه درخت ها سبزند و در کنار خيابان گل و سبزه روييده است."بالاخره آقاي دکتر جشن نوروز را با خواندن دعاي تحويل سال آغاز مي کنند و بعد اين دعا را برای مهمانان تحليل و تفسير مي کنند...
به گفته ي ايشان همه در آن جلسه از معاني اين دعا و معاني ارزشمندي که در تعاليم مذهبي ماست شگفت زده شده بودند.
بعد با شيريني هاي محلي از مهمانان پذيرايي مي کنند و کوک ويلون انيشتين را عوض مي کنند و يک آهنگ ايراني مي نوازند.
همه از اين آوا متعجب مي شوند و از آقاي دکتر توضيح مي خواهند.
ايشان پاسخ می دهند که موسيقي ايراني يک فلسفه، يک طرز تفکر و بيان اميد و آرزوست.
انيشتين از آقاي دکتر مي خواهند که قطعه ي ديگري بنوازند.پس از پايان اين قطعه که عمدأ بلندتر انتخاب شده بود انيشتين که چشم هايش را بسته بود چشم هايش را باز کرد و گفت:
"دقيقا من هم همين را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفره ی هفت سين را ببيند..."آقاي دکتر تمام وسايل آزمايشگاه فيزيک را که نام آنها با "س" شروع مي شد توي سفره چيده بود و يک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرينستون گرفته بود.
بعد توضيح مي دهد که اين در واقع هفت چين يعني 7 انتخاب بوده است.
تنها سبزه با "س" شروع مي شود به نشانه ي رويش...
ماهي با "م" به نشانه ي جنبش،
آينه با "آ" به نشانه ي يکرنگي،
شمع با "ش" به نشانه ي فروغ زندگي و ...
همه متعجب مي شوند و انيشتين مي گويد آداب و سنن شما چه چيزهايي را از دوستي، احترام و حقوق بشر و حفظ محيط زيست به شما ياد مي دهد.
آن هم در زماني که دنيا هنوز اين حرف ها را نمي زد و نخبگاني مثل انيشتين، بور، فرمي و ديراک اين مفاهيم عميق را درک مي کردند.
يک کاسه آب هم روي ميز گذاشته بودند و يک نارنج داخل آب قرار داده بودند.
آقاي دکتر براي مهمانان توضيح مي دهند که فلسفه ی اين کاسه 10هزارسال قدمت دارد.
آب نشانه ي فضاست و نارنج نشانه ي کره ي زمين است و اين بيانگر تعليق کره زمين در فضاست.
انيشتين رنگش مي پرد عقب عقب مي رود و روي صندلي مي افتد و حالش بد مي شود.
از او مي پرسند که چه اتفاقي افتاده؟
مي گويد:
"ما در مملکت خودمان 200 سال پيش دانشمندي داشتيم که وقتي اين حرف را زد کليسا او را به مرگ محکوم کرد اما شما از 10هزار سال پيش اين مطلب را به زيبايي به فرزندانتان آموزش مي دهيد.
علم شما کجا و علم ما کجا؟!"خيلي جالب است که آدم به بهانه ي نوروز يا هر بهانه ي خوب ديگر، فرهنگ و اعتبار ملي خودش را به جهانيان معرفي کند.
برگرفته از کتاب خاطرات دکتر محمود حسابی بنام استاد عشق
-
آرزو میکنم
که خنده هایتان
تنها به عادت مرسوم "عکس گرفتن"
نبوده باشد...!
و شما خندیده باشید در آن لحظه
از ته دل...
چرا که خندهی شما
جهان را زیبا میکند... -
فيلسوفی لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند
بعد از چندلحظه او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید
او لبخندی زد و گفت:وقتی نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خورن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید؟
گذشته را فراموش کنید و با آن آینده را بسازید به جای افسوس خوردن^^