کافــه میـــم♡
-
تا که بودیم نبودیم کسی،
کشت ما را غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه یار شدند،
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آئینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه ی زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
تا رفت به عزت ببرندش سر دست
آه میترسم شبی رسوا شوم،
بدتر از رسواییم تنها شوم
آه از آن تیر و از آن روی و کمند،
پیش رویم خنده، پشتم پوزخند.......
-
خدا به داد دلی برسه که چیزی رو آرزو میکنه که قسمتش نیست!
به قول فریدون مشیری:
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه... -
هر چه بگندد نمکش می زنند ولی از آن روز که بگندد نمک
-
انتظار، تو ادبیات به طرز بیرحمانهای نمود پیدا میکنه .
مثل اونجایی که عندلیب کاشانی میگه :
از صدهزار وعده، یکی را وفا نکرد؛
خامی نگر که باز دو چشمم به راهِ اوست ... -
نمیدانم اگر موسیقی و چای و قهوه را نداشتم، اگر با نور و با گیاه و با کتاب، حالم خوب نمیشد، اگر پاییز و بهار و باران و برف را دوست نداشتم؛ برای دلخوشی -در خالیترین حالات ممکن جهانم- به کدامین اتفاق چنگ میزدم و کدامین طعم و تصویر را بهانه میکردم و کدامین دلخوشیِ کوچک را در آغوش میکشیدم تا به خودم بقبولانم که زندگی هنوز هم زیباست!
#نرگس_صرافیان_طوفان
-
آدم ممکنه شادیشو به خیلیا بگه
ولی غم، نه!
غمِ آدم محرم میخواد... -
"این جا اگر چه روز
گاه چون شب تار می شود،
اما بهار می شود." -
"سادهدلانه گمان میکردم
تو را در پشت سر رها خواهم کرد!
.. در چمدانی که باز کردم، تو بودی
هر پیراهنی که پوشیدم، عطرِ تو را با خود داشت
تمام روزنامههای جهان، عکس تو را چاپ کرده بودند!
به تماشای هر نمایشی رفتم، تو را در صندلی کنار خود دیدم
هر عطری که خریدم، تو مالک آن شدی!
پس کِی؟!
بگو کِی از حضور تو رها میشوم؟
مسافر همیشه همسفر من!"..- نزار قبانی ؛
( چون که قشنگه...
)
-
افق تاریک
دنیا تنگ
نومیدی توان فرساست،میدانم
ولیکن ره سپردن در سیاهی،
رو به سوی روشنی زیباست
میدانی
"به شوق نور در ظلمت قدم بردار"
به این غم های جان آزار دل مسپار
که مرغان گلستان زاد
که سرشارند از آواز آزادی
نمیدانند هرگز لذت و ذوق رهایی را
و رعنایان تن در تور پرورده
نمیدانند در پایان تاریکی،شکوه روشنایی را' -
چه ساده
چه به سادگی گفتند و
ایشان را چه ساده
چه به سادگی کُشتند!#احمد_شاملو
-
این پست پاک شده!
-
فراموش کن
مسلسل را
مرگ را
و به ماجرای زنبوری بیندیش
که در میانه ی میدان مین
به جستوجوی شاخه گلیست.-گروس عبدالملکیان
-
آرام باش عزیز من،
آرام باش .
حکایت دریاست زندگی،
گاهی درخشش آفتاب،
برق و بوی نمک،
ترشح شادمانی،
گاهی هم فرومیرویم
چشم هایمان را میبندیم،
همه جا تاریک است.
آرام باش عزیز من، آرام باش.
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را میبینیم
زیر بوتهای از برف
که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع میشود."
<-شمس لنگرودی> -
گاهی اگر زندگی دلش خواست مکث کند،
پاپِی نشوید که هل بدهیدش جلو
بگذارید لحظهای را توقف کند،
دراز بکشد بین دو اتفاق..!
رها کنید این با شتاب پیش رفتن را
کِش بیائید میان حادثهها،
دست بیندازید توی جیبتان سوت بزنید و خیابانها را فتح کنید..
و بسپارید خودتان را به خیالِ خوشِ آسودگی
شاید زندگی آن نغمهی جادویی که برایتان حبس کرده است در گلو را،
به همین زودی،
پشت این مکثِ کشدارِ بدِ حادثهها
رها کند توی سرنوشتتان..!.ناشناس.
-
خدا كند انگورها برسند
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خيابانها
به شانهي هم بزنند
رئيسجمهورها و گداها
مرزها مست شوند
خدا كند انگورها برسند
براي لحظهاي
تفنگها يادشان برود دريدن را
كاردها يادشان برود بريدن را
قلمها آتش را
آتشبس بنويسند.
خدا كند مستي به اشياء سرايت كند
وتو
همچنانكه يارت را تنگ ميبوسي
مرا نيز به ياد بياوري.الیاس"
من اینو ۷ بار دوست دارم:>
-
خدا كند انگورها برسند
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خيابانها
به شانهي هم بزنند
رئيسجمهورها و گداها
مرزها مست شوند
خدا كند انگورها برسند
براي لحظهاي
تفنگها يادشان برود دريدن را
كاردها يادشان برود بريدن را
قلمها آتش را
آتشبس بنويسند.
خدا كند مستي به اشياء سرايت كند
وتو
همچنانكه يارت را تنگ ميبوسي
مرا نيز به ياد بياوري.الیاس"
من اینو ۷ بار دوست دارم:>
https://uploadkon.ir/uploads/9ddc26_23VID-20210529-002242-373.mp4
صوتیش رو هم گوش بده :>>