هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
با یه مشت حرفای تازه بعد یه عمر روبرو شد
این تموم ماجرا بود قصه اینجوری شروع شد
اون کی بود اون که دوستت داشت
بگو واقعا کی بود کی حالش مثل قبل نشد
از وقتی با تو روبرو شد
من بودم اون کوهی که به چشمای تو کوچیکه
منم من همون آغوشی که یه روزی خونهت بود
من بودم آی دیوونه حیف یادت نمیمونه
یادت رفته این آدم یه روز دیوونهت بود -
پرستو بابایی من تازه برای خودم جواب رو گفتم. دلیلشم برای خودم گفتم بعد لحظه وارد کردن جواب یک چیز دیگه نوشتم
هی
jahad_121
دقیقاا همیشه که بده
️
-
@Mahdi-RE خجالت میکشم از گفتن نمرم
️
باورم نمیشه چجوری اینقدر غلط نوشتم منی که کل شبو بیدار بودم نمونه سوال حل میکردمI_Fatemeh_l خجالت نداره که
موفق باشی.عیبی نداره بهش فکر نکن
اینا خاطره میشه
برو بگرد ببین اشکالت کجا بوده
چرا خراب کردی -
پاشم برم کتابخونه که اینجا درس بخون نیستم. من
-
کلاس تربیت بدنی...
امروز روز امتحانه
امتحان دو
ولی من از جلسه قبل امتحان درازنشستم هم مونده بود
(بله بله اگه از تربیت بدنی دانشگاه انتظار شاقی دارید باید بتون بگم نداشته باشید)
قبل از این چندماه معمولا تو سرعتی ها رکورد دار بودم
خب کلا هم رو دور تندم...البته اغلب...
امروزولی فقط میتونم بگم خوب حد نصاب رو رسوندم
نه بیشتر و نه کمتر...
این سه هفته امتحان متوجه شدم دیگه اینطوری نیست
و این نشون میده باید بعد امتحانات حسابی براخودم وقت بزارم
برمیگردیم نمازخونه
به ساعت نگاه میکنم
زیاد نمونده
روال میشه...
و بعد بدون اینکه صحبتی با دوستم کنم خیلی آرام خوابیدم
تایپ درونگراهارو خیلی میپسندم
باهوشن و ظریف بین و نکته سنج
به تجربه خیلی روالتراز برونگراها باهاشون ارتباط میگیرم...
این آدما راحتتر قبولم میکنن انگار
منکه هیچوقت معلوم نشد چه تایپی هستم...
مدام در حال شیفت...
البته میگن این یعنی بی ثباتی
ولی خب
راستش رو بگم حرفهاوقضاوتهاشون دیگه اصلا برام مهم نیست!
اصلا من همه این آدما و نظراتشون رو هم باهمین شخصیتم میپذیرم و با خودم روالم...
قرارنیست چون شبیهشون نیستم اشتباه باشم...
از آخرهفته تاالان چندروز انرژی بر داشتم...
دارم فکر میکنم که باید بخودم نفس بدم که پیامش میاد جلو چشمم
●الان وقتش نیست
●ناامید نشید
راست هم میگفت
حق باهاشه
کلی راه نیومدم که اینجا وا بدم
حالا بعدش کلی وقت هست حتما
هرچندمیدونم شرتر از اینم که همون موقع هم آروم بشینم...
ولی الان فقط میتونم روزا یه ربع زودتر بیداربشم و کمی روتین به خودم اضافه کنم
خوبه تصویب شد...
غرق همین افکارم که دوستم با ارامش صدام میکنه:
دیگه کم کم باید بریم.
چه زود گذشت!
از در نماز خونه بیرون میام
قلبم تند میزنه
بوممم!دیگه جو سنگین نیست...
مشغول صحبت با دوستم میشم و تو ذهنم میگم لابد تموم شده که انقدر فضا گرم شد بالاخره...
وارد کلاس که میشیم؛بایه نگاه اجمالی،حق بامن بود...
انگار بار سنگینی ازروم برداشته میشه
نفس راحتی میکشم و میرم آخرین ردیف کلاس میشینم... -
تو این وضعیت همینجوریش وقت کم داشتم سه ساعت بخاطر اختلال در شبکه مودم های صبانت قطع بود... :////
سه ساعت عقب افتادم.... -
شاعر میاد میگه:
برمیگردم کمی بمان برمیگردم.
مخاطب میره تو فکر موندن.
در همین حین ادامه میده:
حتی زخمی و نیمه جان برمیگردم،
که مخاطب دیگه مجاب میشه به موندن.
بعد که مطمئن شد، اون وسط ریز میگه: اگر برنگردم فلان... که مخاطب حرفش رو قطع میکنه، میپرسه: ما مسخره پدر شماییم قربان؟ -
خیلی مسخرس واقعا داره قواعد عربی انسانی ها رو میگه بعد می خنده میگه آره اینو بلدی نباشید هیچی نمیشید
-
سلام گلای تو تاپیک
-
زبان در چه مرحله ای هستین؟
-
زبان در چه مرحله ای هستین؟
Amir ali Nikfard در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
زبان در چه مرحله ای هستین؟
مرحله ی کدوم استاد خوبه.
-
زبان در چه مرحله ای هستین؟
Amir ali Nikfard پیش پای شما 3 تا نهایی کار کردم و فعلا پروندش بسته شد تااا فردا 4 صبح ک دوباره نهایی حل کنم و مرورم بکنم ی نمه
-
اوففف از بس چار زانو نشستم پام حس میکنم فلج شدههه
-
خیلی مسخرس واقعا داره قواعد عربی انسانی ها رو میگه بعد می خنده میگه آره اینو بلدی نباشید هیچی نمیشید