|
شعردانه
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Galadriel گفتم ۳۰ ۱م
یکم از امتحاناتون گذشته.....
برای شروع از نو گفتم.... -
من هروخ فک میکنم خوب امتحان دادم گند زدم
الان باتوجه به این روال احتمالن افتادم
-
با کی باس دمخور شد
لحظه هاتو صد دور کن
میبینی هیچکی نیس
جز این آشناهای وقت پر کن
اما یکی هَ که دل میده بهت
تو اینهمه فقط یکی هی میگه ولش
صبور باش روزا همه میشه عالی
شبای تلخ و این حرفای سرکاری
رمقو گرفته از من کرخته بدن
حرفای حقی که گاهی تا نصفه زدم من -
@ABR_DJ
یه شب تا صبح طول کشید تا یقهتو ول کنم
️ -
امروز خسته ام
خیلی زیاد@Mahdi-RE در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امروز خسته ام
خیلی زیادخسته أ دنیا ایست بازرساش
تلاش واسه نمره بیست داوراش
این صدا واسه بی صداتراش
واسه فریاد بستمش شیش کلاس سواد -
-
او برفِ هفت شهر که را آب میکند
عطار را کلافه و بیتاب میکندفردوسی از ستیغ حماسه، کمند را
تا آهوانِ چشم تو پرتاب میکنددر چارچوب پنجرههای رباعیاش
خیام، چشمهای تو را قاب میکندسعدی به زیرکانهترین استعارهها
روی تو را ستاره و مهتاب میکندحافظ لبان قندی و شاخ نباتیات
را، عاشقانهتر غزلی ناب میکندبا شعلههای بوسه به برف لبِ که زد؟
او هفت شهر عشق که را آب میکند؟غزل مرادی
@Venus655
سلام خوب هستید
ببخشید میشه اگر امکانش هست این شعر رو کامل ش رو برای من بفرستید یا بزارید داخل شعردانه -
اها راستی تو نت بزنم کامل ش هست دیگه درسته؟
-
@ABR_DJ
اره خوب شد بیشتر کشش ندادی وگرنه الان داشتیم گردو میزاشتیم داخل خرما..منم تو شوک اتفاق بودم
️ -
Galadriel شروع از نو پشت کنکوریا منظورم بودا....
ولی خب بگذره این روزا....
اصلا یکسال بگذره الان خرداد ۴۰۳ باشیم
من در حال جمعبندی باشم با تسلط کامل روی مباحث:||| -
:)
-
@Venus655
سلام خوب هستید
ببخشید میشه اگر امکانش هست این شعر رو کامل ش رو برای من بفرستید یا بزارید داخل شعردانه -
@Venus655 اون تیکه ای که قبلش فرستاد اون اول ش هست؟ این قسمت دومش؟
-
حافظ نشستهاست به شعرت زبان زبان
سعدی به احترام عبورت چمان چمانخیام ساختهاست ز چشمت شط شراب
فردوسی از دو ابروی طاقت کمان کمانغزالیان عاشق بغداد روز و شب
در جستوجوی منطق چشمت دوان دواناقبالهای ساکت لاهور ناگهان
لب باز کردهاند به وصفت دهان دهاننظامیان شعر رها کرده لیلی و
پر کردهاند از لب و رویت جهان جهانتاتارهای مست نشابوریات شده
از تار گیسوان بلندت رمان رمانمیسازد آن نگاه پر از عشوه و شگرف
از پیرهای شهر هراتت، جوان جوانآن چشمها و آن مژههای بهاریات
میروید از فصول حیاتت خزان خزانغزل مرادی
او برفِ هفت شهر که را آب میکند
عطار را کلافه و بیتاب میکندفردوسی از ستیغ حماسه، کمند را
تا آهوانِ چشم تو پرتاب میکنددر چارچوب پنجرههای رباعیاش
خیام، چشمهای تو را قاب میکندسعدی به زیرکانهترین استعارهها
روی تو را ستاره و مهتاب میکندحافظ لبان قندی و شاخ نباتیات
را، عاشقانهتر غزلی ناب میکندبا شعلههای بوسه به برف لبِ که زد؟
او هفت شهر عشق که را آب میکند؟غزل مرادی
-
@Venus655 اها مرسی
️ -
@ABR_DJ
اره خوب شد بیشتر کشش ندادی وگرنه الان داشتیم گردو میزاشتیم داخل خرما..منم تو شوک اتفاق بودم
️
