هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@0Farzam0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
رضا در پیام های آینده اسمشو گفت
یکی ندونه فک میکنه یه کرم چاله ای چیزی پیدا کردی
-
@0Farzam0
فک کنم نگرفتی چی گفتم
چون اگر یه جور دیگه بخونیش چیز خوبی در نمیاد -
@0yasin-sh0
در صورتی که سخنان هر کدام از عزیزان نیاز به توضیحات داشت، برای تکمیل سخن اقدام میشود
پ.ن: فرزام سمبل حرفای مبهم و دوپهلوئه. به خاطر این نیاز بیشتری به این خدمات داره@0Farzam0
#اتحادیه_ویراستاران_و_گزینشگران_کشور
پ.ن2: مثل اینکه پیام خودتم نیاز به توضیح داره. ف6دزام؟؟Reza-H
فرزام اره واقعا گنگ صحبت میکنه
باز هشتک زد
من فرزام رو نوشتم اونطوری -
Reza-H
فرزام اره واقعا گنگ صحبت میکنه
باز هشتک زد
من فرزام رو نوشتم اونطوری -
@0Farzam0 همین بده دیگ
-
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان استگر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان استتو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان استآبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان استاز روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان استدردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ایام دل آدمیان استدل بر گذر قافله لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان استروزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران استای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی است در این سینه که همزاد جهان استاز داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یارب چقدر فاصله دست و زبان استخون میرود از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشاندن جان استاز راه مرو سایه که ان گوهر مقصود
گنجی است که اندر قدم راهروان است -
@0Farzam0 همین بده دیگ
-
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان استگر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان استتو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان استآبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان استاز روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان استدردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ایام دل آدمیان استدل بر گذر قافله لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان استروزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران استای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی است در این سینه که همزاد جهان استاز داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یارب چقدر فاصله دست و زبان استخون میرود از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشاندن جان استاز راه مرو سایه که ان گوهر مقصود
گنجی است که اندر قدم راهروان است@0Farzam0
بسی زیبا
شاعرش کیست؟ -
Matin Mousavi 1 اینجا صداش قشنگ تر و قابل فهم تره
@Fateme-goli
-
@Mr-Amir1
قبول کن زحمت کشیدن_Biliifti_
اندازه نوبل نه -
نمیدونم شاید یه روزی این که چرا فلانی لباسش شبیه
لباس منه برا منم دغدغه شده....
چیزی که الان بنظرم خیلی مسخره میاد..@Venus655 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
- برا منم دغدغه "بشه"