|
شعردانه
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
موقع عصبانیت خواهشا کاری نکنید
از محل دور شید
لطفاااااااااااااااااااا
این یک پیام همگانی است
قبلا اینجانب گند بزرگی زده ام. -
@ma-a اگه با منیی این بارر نمیونم سال قبل تو اناب رشتم گند زدن امسالل از الان شروع شده میزنم هرکیی کیخواد باشههههههههه قطعا دعوا میشه جنگی خونین
-
اقوام به شدت نزدیکمون از حج برگشتن دیشب به همه داخل مسجد غذا دادن من دیرتر رسیدم
وقتیدر مسجد را گشودم از همان دم مسجد دیدم یا امام هشتم همه اشنا نمی‌دانم از خاله های مادر و دختر خاله ها بگیر تا نوه دختردایی مادربزرگ بنده
با نصف سلام و علیک کردیم جیم شدیم به اشپزخونه
بعد یک عزیزی پرسید دختر کی هستی گفتم فلانی گفت عه ماشاءالله کلاس چندمی و خلاصه اینکه کل جمعیت فهمیدن ما امسال دوازدهم هستیم -
اقوام به شدت نزدیکمون از حج برگشتن دیشب به همه داخل مسجد غذا دادن من دیرتر رسیدم
وقتیدر مسجد را گشودم از همان دم مسجد دیدم یا امام هشتم همه اشنا نمی‌دانم از خاله های مادر و دختر خاله ها بگیر تا نوه دختردایی مادربزرگ بنده
با نصف سلام و علیک کردیم جیم شدیم به اشپزخونه
بعد یک عزیزی پرسید دختر کی هستی گفتم فلانی گفت عه ماشاءالله کلاس چندمی و خلاصه اینکه کل جمعیت فهمیدن ما امسال دوازدهم هستیم@Moment
منی که تا الان فک میکردم پسری:
️ -
@Soniaaa
من حرفی ندارم -
ولی خدایا قرار بود اندازه زحمتمون دستاوردمون بشه
-
به فصل جدیدی از زندگیم وارد میشم
-
تا تو چه فهم کنی از این سخن که می‌گویم که: «از خود مَلول شده بودم.»
-
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن
مصلحی تو ای تو سلطان سخن -
اما مسئله به همانج ختم نگردید
نوه یو عزیزی پزشکی شهید بهشتی قبول گردیده
قطعا بقیه داستان قابل پیش بینی است اما اینجانب به شدت در تعجب بودم
یک نفر به سر و رو و ظاهرمان ایراد گرفت
یک نفر گفت پزشکی قبول بشی
یک نفر گفت سال بعد پزشکی دیگر؟
بعداز مراسم نیز بین آقای روحانی و جمعی دیگر دعوایی شد و بعد از آن هم که بیرون آمدم دیدم بارالها حال اینها مردهای آشنای فامیل هستند از پسرعمه پسرعمه مادربزرگ گرفت تا پسر پسرعموی عزیز ایکس از آنجا که این جانب قصد رفتن به سرویس بهداشتی را داشتم بسی زیبا پشیمان گردیدم و به مسجد گرویدم
🥴
