هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
یه دلم میگه برم یه دلم میگه بری پشیمون میشی
-
باید زنگ بزنم استادمون
ولی حال ندارم حرف بزنم -
کاش میشد پیام داد
-
ولی این بچه اولین بچهی شلوغیه که من دوسش دارم
واسه خودمم عجیبه
بچهی بهزیستیه و فامیل ما میونهی خوبی با اینکه بچه از بهزیستی بیاری ندارن
دوست ندارم حس کنه اضافه است(:
ادا در نمیارم دلی دوسش دارم
اوشونم که از در میاد داخل:
زهرا
زهرا
زهرا خانم؟
زهرا خانم کجاست؟
🥺
این چند روز هروقت میاد اینجا میگه صبحونه میخوام(نهار و شام بلد نیست)
امروز مامانم کارم داشت رفتم پیش اون
به داداشم گفتم تا من میام غذا رو بده دهنش که زمین نریزه
رفتم و برگشتم
داداشم گفت میگه نمیخوام فقط زهرا بیاد
از در و دیوار راست میره بالا
اصلا نمیتونم این بچه ها رو تحمل کنم
ولی این خیلی خوبهه -
خیلیی خوابم میاد فردا هم امتحان ایین نامه دارم عقری هم باید برم بیرون نمی دونم بخونم یا بخوابم چشام دیگه داره می سوزه
-
مثل جواب دیمیتری به برادرش آلیوشا تو برادران کارامازوف، وقتی ازش پرسید:
«تو کجا خواهی رفت؟»
جواب بدم: «به همان کوچه پس کوچههای خودم.»-علی بزرگیان
-
سلام
-
-
هووووووووممممممم
-
فهمیدمممممم