هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
خب میگم یه تصور کنید شبیه که نتایج اومده پزشکی یه دانشگاه تاپ حالتون چطوره
دوست دارید اول خبرش به کی بدید اممم دیگه دوست دارید از انجمن کی همکلاستون باشه وخلاصه بگید وبهش فک کنید حالتون خوب شه ....یه خواهش یکمم من دعا کنید ممنون ....
@dr-yassi mrz Vezra @همیار @dr-sobhan @SOBHAN-1999
rose77 @zahra.m -
خب میگم یه تصور کنید شبیه که نتایج اومده پزشکی یه دانشگاه تاپ حالتون چطوره
دوست دارید اول خبرش به کی بدید اممم دیگه دوست دارید از انجمن کی همکلاستون باشه وخلاصه بگید وبهش فک کنید حالتون خوب شه ....یه خواهش یکمم من دعا کنید ممنون ....
@dr-yassi mrz Vezra @همیار @dr-sobhan @SOBHAN-1999
rose77 @zahra.m@zahra-m1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
خب میگم یه تصور کنید شبیه که نتایج اومده پزشکی یه دانشگاه تاپ حالتون چطوره
دوست دارید اول خبرش به کی بدید اممم دیگه دوست دارید از انجمن کی همکلاستون باشه وخلاصه بگید وبهش فک کنید حالتون خوب شه ....یه خواهش یکمم من دعا کنید ممنون ....
@dr-yassi mrz Vezra @همیار @dr-sobhan @SOBHAN-1999
rose77 @zahra.m -
خب میگم یه تصور کنید شبیه که نتایج اومده پزشکی یه دانشگاه تاپ حالتون چطوره
دوست دارید اول خبرش به کی بدید اممم دیگه دوست دارید از انجمن کی همکلاستون باشه وخلاصه بگید وبهش فک کنید حالتون خوب شه ....یه خواهش یکمم من دعا کنید ممنون ....
@dr-yassi mrz Vezra @همیار @dr-sobhan @SOBHAN-1999
rose77 @zahra.m@zahra-m1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
خب میگم یه تصور کنید شبیه که نتایج اومده پزشکی یه دانشگاه تاپ حالتون چطوره
دوست دارید اول خبرش به کی بدید اممم دیگه دوست دارید از انجمن کی همکلاستون باشه وخلاصه بگید وبهش فک کنید حالتون خوب شه ....یه خواهش یکمم من دعا کنید ممنون ....
@dr-yassi mrz Vezra @همیار @dr-sobhan @SOBHAN-1999
rose77 @zahra.mچه شبی بشه
-
خب میگم یه تصور کنید شبیه که نتایج اومده پزشکی یه دانشگاه تاپ حالتون چطوره
دوست دارید اول خبرش به کی بدید اممم دیگه دوست دارید از انجمن کی همکلاستون باشه وخلاصه بگید وبهش فک کنید حالتون خوب شه ....یه خواهش یکمم من دعا کنید ممنون ....
@dr-yassi mrz Vezra @همیار @dr-sobhan @SOBHAN-1999
rose77 @zahra.m@zahra-m1999 ایشالله وزرا همکلاسی منه... خانم مهندس
-
@zahra-m1999 سلام عزیزم خوبی؟بچه ایلامی؟
-
@mohandes در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@zahra-m1999 ایشالله وزرا همکلاسی منه... خانم مهندس
جیگرتو
-
سلام
-
سلام
hosainmahmoudi در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
سلام
سلام...... دیدم کسی ج نداد..گناه داری ...(شوخییییی)
-
گآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .
دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .
اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!
وَ حآل هــَم کِه . . .
گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .
زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .
وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .
گریـــه کنی . . .
دقیقااا همچین حسی دارممخیلی بده خدایی
-
@دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء بچه هااااا دستاتون ببرید بالا ی لحظه فقط ی لحظه برا مریضا برا لاعلاجا دعا کنید شاید خدا منتظر دعای شماس
-
@دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء بچه هااااا دستاتون ببرید بالا ی لحظه فقط ی لحظه برا مریضا برا لاعلاجا دعا کنید شاید خدا منتظر دعای شماس
@dr-lila در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء بچه هااااا دستاتون ببرید بالا ی لحظه فقط ی لحظه برا مریضا برا لاعلاجا دعا کنید شاید خدا منتظر دعای شماس
-
عروسیش بود. درست همان شبی که قرار بود پانسمان پام را عوض کنم.سوراخهای ریز باند لای گوشتم فرو رفته بود و کنده نمیشد. آب داغ میخورد به زخم خشکنشدهام و بیشتر درد میگرفت. صدای درد پیچیده بود توی گوشم. توی گوش او؟ لابد صدای آهنگهای قری میآمد. راستی کدام آهنگ را بیشتر از همه دوست داشت؟ سعی کردم آهنگ مورد علاقهاش را یادم بیاورم.
حرفهاش یادم آمد: «صبر میکنم. یه سال، دو سال، پنجاه سال». همیشه فکر میکردم اینطوری که نمیشود. او که نباید پاسوز من و درس و کارم بشود. راستی گفتم پاسوز؟ پام داشت میسوخت. یک روز و دو روز هم نبود. شاید پنجاه روز بود که میسوخت. دستهام را انقدر روی مچ پام فشار داده بودم که دیگر حسشان نمیکردم. دستهای او؟ لابد انقدر توی هوا چرخانده بود که حسشان نمیکرد. شاید هم میکرد. چمیدانم. آدم شب عروسیش دستهاش را حس میکند دیگر. نه؟
قوطی بتادین را خالی کردم توی آب داغ و چشمهام را فشار دادم روی زانوهام. همیشه زانوهای آدم بهترین جا برای پاککرن اشکاند، حالا گیرم که او همان شب بخواهد اشک شوقش را روی شانهی فلانی پاک کند! یک دقیقه، دو دقیقه، پنجاه دقیقه نشسته بودم توی آب داغ و باز هم باندها باز نشدند.
بعضی زخمها عمیقند. عین چی میچسبند به گوشت آدم. راهی نیست جز کندنشان. به اندازهی کافی صبر کرده بودم. او یک سال صبر کرده بود که من یک ساعت صبر بکنم؟ اصلا کی گفته بود صبر خوب است؟ چشمهام را بستم و یک، دو... تا پنجاه شمردم و باند را از ته کندم! خون پاشید بیرون و همهی تشت را پر کرد. مثل گلبرگهای سرخی که میریزند سر عروس و داماد.
راستی عروسیش بود همان شب. گفته بودم؟
| نیلوفر نیک بنیاد |