هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
-
غروب روز سیزده بدر از خونه میای بیرون که آب و هوایی تازه کنی، معشوق رو میبینی با یه بچه بغلش...
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرماستاد شهریار
-
اینجا بی تو اخه سرده گل من...
یه دوست داشتن سادس حرف دل من...
ول کردی دستامو میترسه دل من...
تو بگو الان کجایی تو... :)) -
اینجا بی تو اخه سرده گل من...
یه دوست داشتن سادس حرف دل من...
ول کردی دستامو میترسه دل من...
تو بگو الان کجایی تو... :)) -
@f-nalist سلااام فرزام جان خوبی
-
@f-nalist شکر ... مرسی خوبم منم