هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۱۹ آخرین ویرایش توسط Nilay انجام شده
ما به احترام دستهایی که شانههایمان
را در سختیها میفشارند، دوام میآوریم. -
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه جوری شدم تا کسی حرف از درس خوندنم میزنه تو خونه عصبی میشم
-
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کاش الان سوکس میومد چهارتا فحش میداد
اصلن همشو راست گفتی . همشو هستم -
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی این کار خیلی قشنگه...
خیلی زیاد...
مخصوصا اون بخشش که با بچه هاست -
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این خونواده ها شاید از پس هزینه ها برنیان...
-
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چقد خوبه که اینجا کسی منو نمیشناسه و میتونم راحت تر حرف بزنم...
-
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اوم...
نمیدونم چرا
ولی اولین بار بود که خوشحال شدم از یه فرآیندی
خوش حال شدنی که صرفِ بقیه نیست
خودمم خوشحال میشم..
ولی کاش میتونستم برم محیطشو از نزدیک ببینم -
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هوومممم
-
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
باید رو این رفتار زشتمم کار کنم...
اختیار زبونم در رفته...
بعدشم حال خودم بد میشه و عذاب وجدان میگیرم -
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بله درست میگید
خیلی ممنون
#ناشناس -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۳۵ آخرین ویرایش توسط Nilay انجام شده
به نظرم زندگی انقدر طاقت فرسا شده که هیچکس حق نداره کس دیگهای رو برای نحوه چنگ زدنش به این حیات قضاوت کنه یا زیر سوال ببره بلکه باید هر کس که حتی کمی شجاعت روبرویی با این زندگیِ غریب رو داره تشویق هم کرد....
بماند که ما آدمها اصلا حق قضاوت نداریم... -
₍ هرگز نگفتند كه زن باید عاشق باشد
و مرد لایق. عشق را سانسور كَردند!
من سالها جنگیدم تا فهمیدم كہ
بیعشق، نہ گیسوانِ بلندم زیباست،
و نہ چَشمان سیاهم،
و نہ مَࢪدی با دستان زمخت
و گونہهایِ آفتاب سوخته...
خوشبختیام را تضمین میكند! -
بعضیا رو معلوم نیست تو بچگی تو کدوم بازی راهشون ندادن که الان تشنه بازی با دیگرانن.
-
حقیقتا توی یه سال گذشته فهمیدم باید بیشتر از همه انتظار حمله کسیو داشته باشم که بیشترین خوبیو در حقش کردم.
-
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شعور داشتن با احمق بودن فرق داره...
اگه آدم یه کاری نمیکنه دلیل بر عرضه نداشتنش نیست...
اینکه احترام و گذشت آدما رو احمق بودن میدونه خیلی زشته!
ولی تلاشش قابل ستایشه ( :خوبیِ خوابگاه اینه که
با آدمایی در ارتباطی که هرکدومتون از دور شاید خیلی خوب و بی نقص به نظر بیاید
ولی وقتی زندگی این مدلی دارید و تایم زیادی از روز رو کنار همید
عیباتون میخوره تو صورت همدیگه و خودتون
مخصوصا تایم امتحانا که معمولا
حوصله ها کمتره
گذشت کمتره
بی حوصلگی و خستگی بیشتراینجوری اگه دنبال درست کردن رفتارتون باشید
خیلی زودتر به نتیجه می رسید!
هم نقص رفتاریتون رو زودتر پیدا میکنید
هم اینکه اگه تو یه همچین شرایطی بتونید درستش کنید
یعنی واقعا۶۰_۷۰ درصد درست شده و ادا نیست -
officer k دقیقا
و قطعا ادعاییم درش ندارم خب
مثلا کسی که یه آهنگو حفظ میکنه یه متخصص این زمینه یا شاعر نیست
به عقیدم دنیای شعر کلا یه دنیای قلبیه که آدم با قلبش درکش میکنه و برای درکش نیازی به قافیه و ردیف و.. نداره -
بپر افیسر
️
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!