هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
اغلب این روزها از آسمانِ تیره و تار، از زمین، از آدمهای پر از نقاب فراریم. از خودم، از آدم درون آینه، از غریبهای که هر از گاهی به سر و رویِ ژولیدهم خیره میشه بیزارم. از لحظات پر التهاب نیمه شب، از صدای فریاد کودک درونمو از جهان هرلحظه آشوب عاصیم.
هیچ اشتیاقی برای نشستنو چشم دوختن برای یک ورق دیگه از زندگی رو ندارم، میخوام آزاد و رها باشم . -
Sachli در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
یه قسمتی هم توی مغز هست که وظیفش به خاطر سپردن تاریخ تولد هاست، که من ندارمش:|
گوشیم نبود قطعا یه جماعتی ازم هر سال دلخور بودن
-
و من همیشه خودم بودم. گاهی غمگینِ غمگین، گاهی شادِ شاد. گاهی در مسیر تکامل، گاهی در مسیر سقوط.
من همیشه خودم بودم و هیچ زمانی نقاب نزدم و هیچ زمانی تظاهر به کسی که نبودهام، نکردم، چون خودم را دوست داشتم، من خودم را همینگونه که بودهام دوست داشتم، حتی با وجود نقصها و ضعفها و شیطنتهای ذاتیام.
و درد دقیقا همین بود. درد این بود که آدمها ترجیح میدهند همیشه شاد و بینقص و قوی باشی، حتی اگر وانمود میکنی...-نرگس صرافیان طوفان
-
Sachli
عیب نداره یه سال تحمل کن
اول هر ماه آمار بگیر
دوستان؟
کسی تولدش نیست؟
من ماهی درونم فعال شده فکر کنم
-
officer k نه واقعا بحث مهم نبودن نیست
اگه مهم نبودن که از ناراحتیشون ناراحت نمیشدم
نمیدونم حسمو چجور بگم بهت