Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
erfanyy من از روییدن خـار سرِ دیـوار دانـستم که ناکس، کس نمیگردد بدین بالانشینیها
z.e از خدا خواهیم توفيق ادب بي ادب محروم ماند از فیض رب !
erfanyy بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتـش در همه آفـاق زد
z.e دیوانه تر از خویش کسی می جستم دستم بگرفتند و به دستم دادند !
erfanyy دیدی که مرا هیچـکسی یاد نکرد جز غم که هـزار آفرین بر غـم، باد
z.e در خواب دوش پیری، در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن ..
erfanyy نور خورشید در جهان فاش است آفت از ضعف چشم خفاش است
z.e ترکیب پیالهای که در هم پیوست بشکستن آن روا نمیدارد مست !️
erfanyy تا عهد تو دربستم، عـهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمانها
z.e ای دل چو زمانه میکند غمناکت هر دم برود ز تو روان پاکت می خور که زمانه دشمنی غدار است
erfanyy تا جهان باقی و آیین مـحبت باقیست شهر حافظ همهجا ورد زبان خواهد بود
z.e دوش میآمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دلِ غمزدهای سوخته بود
رسم عاشقکُشی و شیوهٔ شهرآشوبی جامهای بود که بر قامتِ او دوخته بود
گرچه میگفت که زارَت بِکُشم میدیدم که نهانش نظری با منِ دلسوخته بود !
erfanyy دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
Ainoor دردا و دریغا که در این بازی خونین بازیچه ایام دل آدمیان است !
erfanyy تا نشد رسوای عالم کس نشد استـاد عشق نیم رسوا عاشق اندر فن خود استـاد، نیست
z.e تا تو نگاه میکنی کار منآه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
Ainoor تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هـنر دارد، تـوکّـل بایـدش
z.e شبی یاد دارم که چشمم نخفت شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست ترا گریه و سوز باری چراست؟!
erfanyy تـو و طـوبی و مـا و قـامتِ یار فکر هرکس به قدر همّت اوست