هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Nasrinsani]

کاش میتونستم به قدرت مغزم مگس بکشم.

[Kosar.ab]

پرستو بابایی
خب کسی ک زود شروع میکنه طبیعتا یه مدت بگذره خسته میشه، انرژیش چ بخواد چ نخواد کم میشه… حالا درسته به صفر نمیرسه ولی زخمی ادامه میده و با انرژی کم که رو کیفیت تاثیر بدی داره
کسی که زود شروع کرد، مباحثو درسته خوند و پیشروی کرد ولی کم کم فراموش میکنه… جوری که الان باید یه مرور بلند مدت کنه که همونقدر باید وقت بزاره مباحث یادش بیاد

اما

کسی که الان شروع میکنه انرژی فوق العاده ای داره
کیفیت بالا
و الان حکم شب امتحان کنکورو داره، هرچی بخونی یادت نمیره و یه جورایی در کنار پیشروی باید جمعبندی کنی…یعنی وقتی قراره فصل چهار فیزیک دوازدهمو بخونی… اگه حتی برا اولین بارم باشه انگار داری این فصلو جمع میکنی برا کنکورت، چون ب کنکور خیلی نزدیک شدیم.

و مورد بعدی امسال اولین سالیه که با خوندن درست فقط دوازدهم و کل زیست… میتونی نتیجه فوق العاده ای بگیری
گفتم درست،و با کیفیت…میتونی ب رتبه زیر هزار فکر کنی

پس ناامید نباش, بهت قول میدم اگه از ته قلبت بخوایی…و شروع کنی
خدا تلاشتو میبینه
میرسونه
تا سال های قبل تر حتی زمانی که عمومیا بود میگفتن، اگه از الان شروع کنی میشه… راستش اعتقادی نداشتم
درسته میشه ولی خیلیییی سخت که کار هرکسی نیست
ولی الان قضیش فرق داره
عزیزم امسال آخرین ساله، سال بعد این پوعن مثبت‌و نداری
سال بعدی درکار نیست
اگه از تایم باقی مونده استفاده نکنی، حاضرم قسم بخورم سال بعدو بدتر از الانت میگذرونی
jahad_121 و بقیه ی بچه هایی که فکر میکنن دیره:
دانش-آموزان-آلاء

[Nasrinsani]

ولی واقعا خواستن توانستن نیست.

[Nasrinsani]

ولی خب بحث اینکه همه نا امید میشن و افکار عجیب و غریب سراغشون میاد ولی باید ادامه داد.چون واقعا چاره دیگه ای نیست.

[melancholy]

نمیدانم‌‌؛ ولی حالا که در آینه نگاه کردم، خودم را نشناختم، نه، آن <<منِ>> سابق مُرده است...

[Sunniva]

Ainoor در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

نمیخوام آدم‌ مهربونی باشم

عه چرا🥲

[Narges_]

عههههه اگه سه شنبه در میون نرم
دیگه اون معلمی که میخواد بشینه واسم از پیشرفتامون بگه رو هم نمیبینم
چه خوشحال کننده

[Sunniva]

Narges_

[Narges_]

@نویسنده-کوچولو خدایی نمیدونی
ندیدنش سعادت میخواد
انشالله نصیبم شه🥲

[Sunniva]

Narges_ دعا میکنم

[Narges_]

@نویسنده-کوچولو من ممنونم

[Sunniva]

Narges_ خواهش

[Ramos9248]

قصه‌ی جادوگر بد که از کتابا میومد
نشسته بر منبر خون، عاشقارو گردن میزد
کنار شهر آینه، جنگل سبز شیشه بود
برای گیس گلابتون اون روز مث همیشه بود

[Ramos9248]

پونه میریخت تو دامنش تا مادرش چادر کنه
میرفت که از بوی علف تمام شهر رو پر کنه
غافل از این که راهش رو جادوگر دزدیده بود
رو صورت خورشید خانم خط سیاه کشیده بود

[Ramos9248]

آهای آهای یکی بیاد یه شعر تازه تر بگه
برای گیس گلابتون از مرگ جادوگر بگه
از مرگ جادوگر بد که از کتاب ها می اومد

[Ramos9248]

چشم های گیس گلابتون چیزی به جز شب نمیدید
هوا نبود نفس نبود قصه به آخر نرسید
قصه هایه مادر بزرگ آیینه ی خود منه
طلسمه جادوگر باید با دستای تو بشکنه

[Ramos9248]

با دستای رفاقتت تاریکی وحشت نداره
نوری که حرف آخره به قصه‌مون پا میذاره
حیفه که شهر آینه سیاه بشه حروم بشه
قصه‌ی تو قصه‌ی من اینجوری ناتموم بشه

[Ramos9248]

آهای آهای یکی بیاد یک شعر تازه تر بگه
برایه گیس گلابتون از مرگ جادوگر بگه
از مرگه جادوگر بد که از کتابا می اومد

[Ramos9248]

آهای آهای یکی بیاد یک شعر تازه تر بگه
برایه گیس گلابتون از مرگ جادوگر بگه
از مرگه جادوگر بد که از کتابا می اومد
تا شعره گیس گلابتون یه شعر پرامید باشه
آیینه هایه تو به تو هر کدومش خورشید باشه

[Ramos9248]

=)))