هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@Younes-D-IUT در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@ABR_DJ
خونه تکونی که از واجباته
تقریباً صبح تا حالا در گیر ی سوالم خیلی سخت بود
مال برنامه نویسی بودخب خدارو شکر که خوبی
پس حسابی بخون بیای دانشگاه اصفهان بقل گوش
خودمون
البته میشه گفت داداشم
چون من خمینی شهرمولی من مخالف خونه تکونیم چون ادم ۹۰ درصد کارایی که انجام میده برا دل خودش نیست
هی ملکه مهمون قراره بیاد باید تمیز باشه
ممنون
ایشالا هر جا که قسمت باشه
فاصله مبارکه هم تا خمینی شهر زیاده@ABR_DJ
بعله میدانم
ولی مادر و دستورات و تا کفشواشکال نداره بپر خوابگاه
اصن دانشگاه اصفهان بیار
میبرمت خونه خودمون خوبه ؟ -
این پست پاک شده!
-
-
@ABR_DJ
بعله میدانم
ولی مادر و دستورات و تا کفشواشکال نداره بپر خوابگاه
اصن دانشگاه اصفهان بیار
میبرمت خونه خودمون خوبه ؟ -
@Younes-D-IUT نه راهمون به اصفهان نزدیکه
اگه اصفهان قبول شدم خوابگاه نمیدن
باید برم و بیام
مزاحم شومارُم نیمشم@ABR_DJ
تا دروازه شیراز چند کیلومتره ؟
مزاحم چیه دواشم مراحمی -
@ABR_DJ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_ Reza _ ممنون منم خوبم خداروشکر
ایشالا که همیشه حال دلت خوب باشه و تندرست باشی
منم همینطور رضا بوکسینگ منم همینطورخداروشکر ...
دعای همیشگی :)) ... بک ب خودت
رضا بوکسینگآر بوکسینگ
_ Reza _ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@ABR_DJ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_ Reza _ ممنون منم خوبم خداروشکر
ایشالا که همیشه حال دلت خوب باشه و تندرست باشی
منم همینطور رضا بوکسینگ منم همینطورخداروشکر ...
دعای همیشگی :)) ... بک ب خودت
رضا بوکسینگآر بوکسینگ
داداشم بیا و عذر ما را به سخاوتمندی مهربانانه خود بپذیر
چقدر متن جنبه ادبی پیدا کرد
remix by Dj AmirBardia and remix by R-Boxing
-
زهرا بنده خدا 2 سلام خوبین؟اوضاع رواله؟
-
امشب احوال همه رو می پرسن
-
@ABR_DJ
تا دروازه شیراز چند کیلومتره ؟
مزاحم چیه دواشم مراحمی -
-
امشب احوال همه رو می پرسن
-
@ariii
مرسی تو خوبی ؟ -
-
@ariii
مرسی تو خوبی ؟ -
باید یه اعترافی بکنم
روابط اجتماعیم به شدت بده
با آدمای زیادی هم صحبت میشمااا
ولی در حد سلام و خوبی و خوبم
و همین
دیگه ایدهای واسه ادامهی بحث ندارم
مثلا تو صفِ سلف دانشگاه
بخوام سرمو بالا بگیرم باید به نصفشون سلام کنم
ولی همین دیگهصحبت ادامه داری باهاشون ندارم
محدثه مهمون دعوت کرده بود اتاقمون
خودش آخرش عذرخواهی کرد و کار داشت رفت
من و زهرا موندیم
زهرا هم مثل منه
خلاصه دیگه اینقد سکوت شد
گفتن دوستامون کارمون داشتن ما بریم(واقعنم کارشون داشتن و ۲_۳بار اومدن دنبالشون؛ولی سکوت ماهم بی تاثیر نبود
)
همین که رفتن
و در اتاق رو بستیم
من و زهرا:
_زهراروابط اجتماعیمون خیلی پایینه!!!
+آررررره
تازه یکیشون رو راهیان نور باهاش هم سفر بودیم
ولی اون شب هیچ حرفی نداشتیم
بدی ماجرا اونجاست ک
من تو یه جمعی
خیییییییلی تلاش میکنم که حرف بزنم
یه چی بگم
با وجود اینکه بحثاشون برام جذابیتی ندارن
تو بحثاشون شرکت کنم
خلاصه کلیییی زحمت میکشم که اون بار حرف بزنم
و به نظر خودمم موفق بودم
بعد یهو یکی از تو اون جمع میگه:
زهرا تو چرا اصلا حرف نمیزنی؟
من:به خدا حرف زدممممم
_نه!خیلی کم حرفی! یه چیزی بگو!
من:چی بگم خبببب؟
#تلخه -
ع پس داستان اون ۶۹ تا این بود