هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Sachli نه فکر کنم بد گفتم یا بد متوجه شدی
خود مهران مدیری تیتراژو خونده
بیننده های دورهمی که میرفتن رو استیج چیزی بلد نبودن -
کوه با نخستین سنگها، آغاز میشود
و انسان با نخستین درد... -
زنها را از رقصیدن منع کردند
از آواز خواندن
بوسیدن، خندیدن!
زنها در پیلههای خود فرو رفتند
و در شعرهایشان وحشیانه رقصیدند
آواز خواندند
عشق ورزیدند
بوسیدند
اما خنده نه
فقط گریستند.. -
Narges_ هااا
خب چرا باید حفظ باشن؟
شاید کسی دوست نداشته باشه اصلا شعرو
یا مثلا اصلا نتونه حفظ کنه
یا جو استیج باعث شه یادش بره اون لحظه -
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
-
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
-
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
-
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی
-
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
-
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
-
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
-
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد
ای پرستو که پیام آور فروردینی
-
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد
ای پرستو که پیام آور فروردینی
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Aqua در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
"شهریار"
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد
ای پرستو که پیام آور فروردینی
شهریارا گر آئین محبت باشد
جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی
"شهریار"