هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@f-nalist الان که رفتم یکم جزوه ورق زدم به نتایج جالبی دست یافتم، میشه گفت مجاز به علاقه ماکان بوده!
-
Gharibe Gomnam نه ما یه خانوادهای هستن زمین شالی دارن بعد از خیلی سال میشناسیمشون ازشون میخریم
درواقع یسری مغازههایی برای برنج هست
منظورم اون مغازه های عادی شهر نیست
مغازهای که مخصوص برنجه تمیز میکنه و اینا
اسمشو یادم رفته
یچیزی شبیه آسیاب برا گندمنقطه
عا متوجه شدم
عه راستی یه چیز دیگه بهت بگم
سیانید رو که میدونی به قرص برنج معروفه برای خراب نشدن برنج میزارن لاش
البته ما قرص برنج نمیزاریم یه روشی مادربزرگم به مادرم یاد داده که نمیدونم چیه
بعد معلم زیستم میگفت یه دختری بود چندسال پیش اینجا میره پیش یکی از همین مغازه هایی که گفتی میگه مادرم قرص برنج میخواد تازه اشنای مغازه داره هم بود
دختره خیلی معمولی بود تو راهش یه خانومی رو سوار میکنه باهاش میگه میخنده بعد میره سرباغشون و خودکشی میکنه
بعد معلمم میگفت دیگه بعد اون خیلی سخت گیری میکنن من رفتم قرص برنج بخرم مغازه دار اول گفت ندارم انقدر چک و چونه زدم دیگه سه تا دونه بهم داد -
SiliS
خب خیلی معمولیهچرا نباید بشناسین؟
-
-
SiliS
خب خیلی معمولیهچرا نباید بشناسین؟
Gharibe Gomnam بپرس ببین میشناسن؟ مخصوصا نارنگیا رو
-
@f-nalist
نمیدونم
مثلا یه میوه جنگلی هست به اسم کنس ولی نمیدونم شما بهش چی میگین
یا یه ازگیل
یا گوجه سبز رو که ما میگیم الوچه
یا... -
نقطه
عا متوجه شدم
عه راستی یه چیز دیگه بهت بگم
سیانید رو که میدونی به قرص برنج معروفه برای خراب نشدن برنج میزارن لاش
البته ما قرص برنج نمیزاریم یه روشی مادربزرگم به مادرم یاد داده که نمیدونم چیه
بعد معلم زیستم میگفت یه دختری بود چندسال پیش اینجا میره پیش یکی از همین مغازه هایی که گفتی میگه مادرم قرص برنج میخواد تازه اشنای مغازه داره هم بود
دختره خیلی معمولی بود تو راهش یه خانومی رو سوار میکنه باهاش میگه میخنده بعد میره سرباغشون و خودکشی میکنه
بعد معلمم میگفت دیگه بعد اون خیلی سخت گیری میکنن من رفتم قرص برنج بخرم مغازه دار اول گفت ندارم انقدر چک و چونه زدم دیگه سه تا دونه بهم دادGharibe Gomnam وایی دقیقا اینجاهم سال ۱۴۰۱ دختر همسایمون با قرص برنج خودکشی کرد
البته اون از تو خونه مادربزرگش برداشته بود. -
Gharibe Gomnam ما اومدیم نکا و بهشهر
بعد صاحب هتل بهمون ربانار و زیتون و ترشی سیر داد روز برگشت به عنوان سوغات :)))
بعد کلا من و آجیم و مامانم خیلی ربانار دوست داریم بعد بابام میگفت فکر نکنم کلا این رب انار بتونه از استان مازندران خارج بشه
راستم میگفت تا فبل اینکه برسیم بابلسر تموم شد
کلا خیلی مهمون نواز بودن اون مردم شمال که ما دیدیمنقطه
آره
ما غوره کندیم آب غوره گرفتیم من تمومش کردم
ولی رب انار دوست ندارم بنظرم شیرینه
ترشی الوچه دوست دارم
بعد ما غذاهای ترش و فشار انداز زیاد داریم
یه چیزی داریم به اسم خودکشی خورشت
درواقع همون گوجه خورشته
مرغ ترش؛ میرزا قاسمی ؛ بادمجون کباب ؛ ترش تره و... همشون مقدار زیااااادی ترشی میخوان البته به جز میرزا قاسمی که خیلی سیر میخواد
بعد اصلا من برات یه غذایی میگم تعجب میکنی
اسمش هست کدوپلو با پنیر بیج
که من خیلی دوست ندارم ولی محلی ها و یا اونایی که تو خانواده های اصیل محلی بزرگ شدن درست میکنن میخورن
مادربزرگم ماست میزنه فقط سه سانت قطر خامه روشه -
از یه چی خیلی بدم میاد
اونم اینکه اخرین پیام تودلی باشم -
نمره ی بالا می خوام فردا باید ۴ فصل بخونم!
با ی برنامه ریزی دقیق
بدون گوشی و اینترنت
هعییی خدایا کمکم کن میدونی که زیست بخواد ضربه بزنه بد میزنه
همین دیگه
دیگه نباید وقت هدر بدی
نه فردا نه پس فردا
امتحانات بعدی رو هم سریع شروع کن لطفا بمونه کل روزت میره
شب بخیر -
@danial-hosseiny در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
نقطه
تو هم بهش بگو اف دات نالیستخب من معتقدم خود این نام کاربری آبی رنگ که داخل پیام هست حکم همون صدا کردنو داره
بعد تازه اون فقط میگه نقطه ۴ تا حرف تایپ میکنه من باید نصف خط تایپ کنم که صداش کنم؟
چه کاریه اصلا صداش نمیکنمنقطه
من کلا معروفم به اینکه افراد رو با اسمی جدای از اسم خودشون خطاب میکنم. نه به معنی لقب لزوما.
مثلا یه دوستی داریم هانیه هاشمی. من یه مدتی بهش میگفتم حاشیه هانِمی
یا مثلا دوستی داریم فامیلش خوشنظره. من صداش میکردم تنگنظر.
اسم پسرخالهم توی گوشیم «میمونی با هزاران سؤال» ذخیرهس.
چون وسط بحث خیلی جدی همین رو تایپ کرد. و درواقع منظورش این بود که «میمونی با هزاران سؤال». و اینجا اهمیت نیم فاصله رو بهش یاد دادم
بنابراین، با من از کیلومتری صدا کردن دیگران صحبت نکن. چون اصلا درک نمیکنم