هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
من اصن هیچوقت اهل پیچوندن کلاسا نبودم. توی زندگیم واقعا آدم منضبطی بودم و هستم.
اون سال دیگه به قدری کفری شده بودم و همینطور غم آموزشگاه رو داشتم که کلا توی آموزشگاه بودم کمک میدادم وسایلو جمع کنن. درس کنکل بود. -
بعد همون سال برای دوتا از دروس از بس معلماشون باشخصیت بودن، من اصن نماینده بودم.
اون دوتا کلاسو فقط میرفتم -
بعد همون سال برای دوتا از دروس از بس معلماشون باشخصیت بودن، من اصن نماینده بودم.
اون دوتا کلاسو فقط میرفتم -
حتی برای یکیشون نمایندهٔ نمایندهها بودم!
هرکی هرکاری داشت به من میگفت از کل مدرسه من به دبیرمون میگفتم. -
@danial-hosseiny
معلم ریاضیمون یه تخته پر میکرد عکس میفرستاد بعد هم وویس بعد انتظار داشت برا جلسه بعدی انقدر مسلط باشیم که تمرین ها رو حل کنیم و با وویس توضیح بدیم
معلم شیمی هم ویدیو پر میکرد فقط خودش میفهمید چی میگه اعتراض هم میکردیم بهش برمیخورد میگفت نیم نمره از کل کلاس کم کردم@AmirBardia در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
معلم شیمی هم ویدیو پر میکرد فقط خودش میفهمید چی میگه
ما این داستان رو برای معلم فیزیک داشتیم🥲
️
با این تفاوت
بهش میگفتیم دوباره توضیح بده
بنده خدا باز توضیح میداد ؛ ولی باز غیر قابل هضم بود واقعاا(نوع بیانش اینطور بود) ... -
-
چند وقت پیش هم دبیرمون رو توی اتوبوس دیدم. من توی نگاه اول شناختمش.
بعد سلامش کردم، اونم یکم فکر کرد دیگه منو یادش اومد خوشحال شدم... -
@AmirBardia در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
معلم شیمی هم ویدیو پر میکرد فقط خودش میفهمید چی میگه
ما این داستان رو برای معلم فیزیک داشتیم🥲
️
با این تفاوت
بهش میگفتیم دوباره توضیح بده
بنده خدا باز توضیح میداد ؛ ولی باز غیر قابل هضم بود واقعاا(نوع بیانش اینطور بود) ... -
حالا که بحث خاطره شد اینم بگم
-
سال دهم بودیم یه معلم ریاضی داشتیم به صورت دانشآموز محور درس میداد. بچههای ما هم کلا با این مقوله کنار نمیومدن. انتظار داشتن معلم صد درصد همهچیز بگه فقط من میرفتم پیگیری میکردم.
بعد یه روز میخواست امتحان بگیره. من سرما خورده بودم. وقتایی که سرما میخورم، اگه خیلی اوت کنه صدام کلا دیگه بالا نمیاد. صدامو از دست میدم
بچهها روز امتحان سؤالاشونو از منِ بیصدا میپرسیدن و بازم بهتر از توضیحات دبیر از من درس رو یاد میگرفتن -
فکر کن یکی داره با حرکات دست ریاضی یاد میده و اونا لبخونی میکنن
-
سال دهم بودیم یه معلم ریاضی داشتیم به صورت دانشآموز محور درس میداد. بچههای ما هم کلا با این مقوله کنار نمیومدن. انتظار داشتن معلم صد درصد همهچیز بگه فقط من میرفتم پیگیری میکردم.
بعد یه روز میخواست امتحان بگیره. من سرما خورده بودم. وقتایی که سرما میخورم، اگه خیلی اوت کنه صدام کلا دیگه بالا نمیاد. صدامو از دست میدم
بچهها روز امتحان سؤالاشونو از منِ بیصدا میپرسیدن و بازم بهتر از توضیحات دبیر از من درس رو یاد میگرفتن -
دوران کرونا سم ترین زمان تحصیل بود
اینجوری که ممکن بود ویس بذارن و تکلیف بدن و بعضی ها حل کنن بعد تو آنلاین میشدی می دیدی همه چی تموم شده
به خاطر یه دقیقه دیرتر عکس امتحانو فرستادن اوو داستان میشد.
ولی اینکه میشد در حین کلاسا غذا و خوراکی و صبحانه و ناهار خورد و دراز کشید برکتی بود واقعا -
بعد تازه دیگه وقتی خیلی کار میپیچید تو هم میرفتم پای تابلو فارسی مینوشتم براشون
-
فقط یادمه همون اوایل تعطیلی یکم که زیاد شد خودمون رفتیم با معلم ریاضیمون هماهنگ کردیم که بیا تو تلگرام درسا رو پیش ببریم عقب نمونیم:)
به باقی درساهم سرایت کرد
و همون موقع یادمه از اولیا اعتراض اینا کردن که چرا میذارید چهارتا بچه پشت گوشی بشینن تصمیم بگیرن که چی بشه چی نشه می گفتن ما نمیتونیم برای هر درس تو یه گروه عضو باشیم یا اصلا چرا کلاس اینا جدا از مدرسه باید همچین کاری کنه:))))