هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
همینجوری خاطرات سمم داره به ذهنم هجوم میاره...
یبار نمیدونم آبجیم چش شده بود
اونموقع بچه بودم
اومد منو یکی از دخترای فامیل رو صدا زد
بعد یهو نقش عاقد رو بازی کرد و هر هر هم میخندید:/ -
ولی من مطمئنم بیست سال دیگه هم با همه سختی های دوره زمونه میگیم: یادش بخیر چه شبایی داشتیم تو خوابگاه. یادش بخیر تو صف سلف چه شیطنتا که نمیکردیم. یادش بخیر سال کنکور عجب ارادهای داشتیم. یادش بخیر اون تلویزیونا. یادش بخیر اون گوشی اندرویدا. یادش بخیر ساعت عقربه.ای ها. یادش بخیر چه جوون بودیم چه سرحال بودیم. یادش بخیر چه حوصلهای داشتیم. تشنهی یاد گرفتن بودیم. یادش بخیر چقدر کتاب میخریدیم چقدر بازی میکردیم با گوشی. چقدر سریال میدیدیم. کاش همش یادش بخیر باشه و حیف و افسوس نباشه
کاش... -
آدمک من گذاشتم برای فردا
هنوز تایید نکردم چون برای اعتراض نمرات که می رم هنوز قرمز رنگ و زده در حال برسی دیگه فکر نکنم تغییر پیدا کنه -
یبارم یه چنتا از این گچ های رنگی پیدا کردم
زدم نصف موهامو سبز کردم
همینجور که مشغول بودم یه نگاه تو آینه کردم و برگام ریخت
سرییییییع رفتم سرمو شستم همه رو پاک کردم... -
همینجوری خاطرات سمم داره به ذهنم هجوم میاره...
یبار نمیدونم آبجیم چش شده بود
اونموقع بچه بودم
اومد منو یکی از دخترای فامیل رو صدا زد
بعد یهو نقش عاقد رو بازی کرد و هر هر هم میخندید:/Akito
عجب
-
@Sally واقعا که
-
@Sally سمت راستی من چپی تو ..اوکیه؟
-
یبارم یه چنتا از این گچ های رنگی پیدا کردم
زدم نصف موهامو سبز کردم
همینجور که مشغول بودم یه نگاه تو آینه کردم و برگام ریخت
سرییییییع رفتم سرمو شستم همه رو پاک کردم... -
خاطرات مهدی و کامرد واقعاً تو یه سطح دیگن
من دارم از رنگ کردن موهام با گچ حرف میزنم اونوقت این دو بشر انگار رفتن جنگ -
خاطرات مهدی و کامرد واقعاً تو یه سطح دیگن
من دارم از رنگ کردن موهام با گچ حرف میزنم اونوقت این دو بشر انگار رفتن جنگAkito علاقه دارن ب جنگ و اسلحه کاملا مشخصه
-
Zahra2020 بابا من دارم میگم شبا با عروسک میخوابیدم یهو دوتا پیام بعدی یکی داره میگه با شیشه ماشین پنچر میکرده، اون یکی میگه با تفنگ واقعی تیراندازی میکرده
-
خاطرات مهدی و کامرد واقعاً تو یه سطح دیگن
من دارم از رنگ کردن موهام با گچ حرف میزنم اونوقت این دو بشر انگار رفتن جنگ