هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
همینجوری خاطرات سمم داره به ذهنم هجوم میاره...
یبار نمیدونم آبجیم چش شده بود
اونموقع بچه بودم
اومد منو یکی از دخترای فامیل رو صدا زد
بعد یهو نقش عاقد رو بازی کرد و هر هر هم میخندید:/Akito
عجب
-
@Sally واقعا که
-
@Sally سمت راستی من چپی تو ..اوکیه؟
-
یبارم یه چنتا از این گچ های رنگی پیدا کردم
زدم نصف موهامو سبز کردم
همینجور که مشغول بودم یه نگاه تو آینه کردم و برگام ریخت
سرییییییع رفتم سرمو شستم همه رو پاک کردم... -
خاطرات مهدی و کامرد واقعاً تو یه سطح دیگن
من دارم از رنگ کردن موهام با گچ حرف میزنم اونوقت این دو بشر انگار رفتن جنگ -
خاطرات مهدی و کامرد واقعاً تو یه سطح دیگن
من دارم از رنگ کردن موهام با گچ حرف میزنم اونوقت این دو بشر انگار رفتن جنگAkito علاقه دارن ب جنگ و اسلحه کاملا مشخصه
-
Zahra2020 بابا من دارم میگم شبا با عروسک میخوابیدم یهو دوتا پیام بعدی یکی داره میگه با شیشه ماشین پنچر میکرده، اون یکی میگه با تفنگ واقعی تیراندازی میکرده
-
خاطرات مهدی و کامرد واقعاً تو یه سطح دیگن
من دارم از رنگ کردن موهام با گچ حرف میزنم اونوقت این دو بشر انگار رفتن جنگ -
Zahra2020 بابا من دارم میگم شبا با عروسک میخوابیدم یهو دوتا پیام بعدی یکی داره میگه با شیشه ماشین پنچر میکرده، اون یکی میگه با تفنگ واقعی تیراندازی میکرده
-
Akito
بابا اینا خواهر بزرگتر نداشتن همونطور که من با پسرعموهام بزرگ شدم و یه سری شیطنت هام پسرونه بود ( مثلا وقتی کسی در میزد آیفون رو نگاه نمیکردم از در میکشیدم بالا ببینم کیه ؟ )@Sally در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
خواهر بزرگتر نداشتن
آره خدایی اینم هست
من تو کل فامیل یه پسر همسن خودم نبود
هعی -
@Comrade_Bayat حالا همون تنفگ شکاری
-
@Sally در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
خواهر بزرگتر نداشتن
آره خدایی اینم هست
من تو کل فامیل یه پسر همسن خودم نبود
هعی