هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
پسرعمومم اسمش شاهینه
اونم شاکیه -
دیگه واقعنی
شب بخیررررر -
دیگه نمیشه که همهش سوار عددا شیم.
اسمم میخوان ماشینا. عددا تموم میشه 😂🙂 -
دیگه واقعنی
شب بخیرررررپرستو بابایی شب بخیر
-
JuDi
چاک پیراهن اگر عامل پاکی و زه است
چاک پیراهن ما تا به کجا باز نشد
😔🚶 -
@xanom-mah
حالا مثلا اسم ماشینو گذاشتن پارس باید پارسا ناراحت میشدن؟@danial-hosseiny
پارس با پارسا فرق داره
ی الف میتونه خیلی چیزا رو تغیر بده اقا معلم -
دیگه واقعنی
شب بخیرررررپرستو بابایی
شبت خنک -
@danial-hosseiny
پارس با پارسا فرق داره
ی الف میتونه خیلی چیزا رو تغیر بده اقا معلم@xanom-mah
پارسها دخترم
پارسها -
کار ما رو ببین به کجا رسیده 🙂🚶
-
تودلی سیگار آزاده؟
JuDi -
@xanom-mah
پارسها دخترم
پارسها@danial-hosseiny
نه چون ی پارس اسم ماشینو گذاشته پارس
:broken_heart: -
تودلی سیگار آزاده؟
JuDi -
@danial-hosseiny
نه چون ی پارس اسم ماشینو گذاشته پارس
:broken_heart:@xanom-mah
خب شایدم یه شاهین اسم ماشینو گذاشته شاهین
یا یه تارا -
یا حتی شاید یه تارا اسم ماشینو گذاشته شاهین و شاهین در انتقام اسم ماشینو گذاشته تارا
-
JuDi
حالا من که سیگار نمیکشم. ولی خب پرسیدم همینجوری. -
JuDi
نمیتونم برگردم ولی میتونم کل شعرو برات بفرستم حساب کار دستت بیاد 😂 -
JuDi در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@danial-hosseiny میشه برگردی ببینم تاکجا باز شده؟😔👀
«زشت»
یوسفم، لیک دری روی به من باز نشد
چارهٔ کار من این مرتبه اعجاز نشد
تکیه دادم به در و التمسش کردم که
در به در گشتهام و محض خدا! باز نشد
پس از آن گیر و در آن مهلکه درگیر شدن
چه خبرها که در این شهر خبرساز نشد
چاک پیراهن اگر عامل پاکی و زهست
چاک پیراهن ما تا به کجا باز نشد!
اخوان نه، که پدر خویش به چاهم افکند
قصه از روی خوش و روز خوش آغاز نشد
عادتم گشته دگر لعنت و هر خیره نگاه
تا کجا در حق این غمزده اغماز نشد
قحطی آمد، همهٔ شهر مرا آفت خورد!
خواب من اردک زشتی که چرا غاز نشد!
۱ بهمن ۱۴٠۲ -
JuDi
نمیتونم برگردم ولی میتونم کل شعرو برات بفرستم حساب کار دستت بیاد 😂 -
JuDi در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@danial-hosseiny میشه برگردی ببینم تاکجا باز شده؟😔👀
«زشت»
یوسفم، لیک دری روی به من باز نشد
چارهٔ کار من این مرتبه اعجاز نشد
تکیه دادم به در و التمسش کردم که
در به در گشتهام و محض خدا! باز نشد
پس از آن گیر و در آن مهلکه درگیر شدن
چه خبرها که در این شهر خبرساز نشد
چاک پیراهن اگر عامل پاکی و زهست
چاک پیراهن ما تا به کجا باز نشد!
اخوان نه، که پدر خویش به چاهم افکند
قصه از روی خوش و روز خوش آغاز نشد
عادتم گشته دگر لعنت و هر خیره نگاه
تا کجا در حق این غمزده اغماز نشد
قحطی آمد، همهٔ شهر مرا آفت خورد!
خواب من اردک زشتی که چرا غاز نشد!
۱ بهمن ۱۴٠۲