گلچینی کوتاه از کتاب های معروف
-
در زندگی هیچ نعمتی بهاندازهی شکست مورد چشمپوشی واقع نشده و اجتنابناپذیر نبوده است. من بارها از این نعمت سهم بردهام و آموختهام به آن مشتاق باشم؛ زیرا اگر شکستهایتان را بهخوبی کالبدشکافی کنید، سرنخهایی خواهید یافت که کجا به اصلاحات نیاز دارید و چطور درنهایت به هدفتان میرسید.
نمیتوانی به من آسیب بزنی
دیوید گاگینز
-
-
«من آنقدر بزرگوار نبودم که از اهانتها بگذرم، امّا سرانجام فراموش میکردم. و آنکه گمان میبرد از او بیزارم مبهوت میشد. آنگاه که میدید لبخندزنان به او سلام میکنم، برحسب سرشتش عظمت روحم تحسینش را برمیانگیخت یا خفت منشم را خوار میشمرد.
غافل از اینکه علتِ رفتارم سادهتر از این حرفها بود: حتی نامش رافراموش کرده بودم.»سقوط
آلبر کامو -
حتی در اوج نومیدی که فرد آرزوی مرگ میکند واقعاً نمیخواهد بمیرد؛ بیشتر خواهان تحولی ناگهانیست.
جیمزهالیس
خودکشی روح
-
نمیتوانم با کسی دوستی برقرار کنم، تحمل یک رابطه دوستانه را ندارم، وقتی گروهی از آدم ها را میبینم که شادمانه دور هم جمع شدهاند در عمق سرشار از حیرت بیپایان میشوم…
بازم کافکاAlzahra
عزیز دلم، زمانهایی پیش میآید که احساس میکنم مناسب هیچ یک از روابط انسانی نیستم
کافکا -
من نمیتوانم به تو بفهمانم. نمیتوانم به کسی بفهمانم که در من چه میگذرد. من حتی نمیتوانم آن را برای خودم توضیح دهم.
کافکا -
آه اگر بدانید چه ذوقی به آدم دست میدهد که ببیند بدون اینکه تلاشی کرده باشد، حرفش را به خوبی میفهمند.
و به قول تو، بازم کافکا... -
Alzahra
عزیز دلم، زمانهایی پیش میآید که احساس میکنم مناسب هیچ یک از روابط انسانی نیستم
کافکاdanial hosseiny
من آدم گوشه گیری هستم، از مردم میگریزم، دوست دارم مدتی در همان گوشهای که نشستم باقی بمانم، نمیدانم اما آدم در جایی که به آن عادت دارد خود را خیلی راحت تر احساس میکند…
️
داستایفسکی
-
نیازی به دلگرمی ندارم. دیگر به چه کارم میآید؟ آن موقعی که میخواستم؛ نداشتم.
قسمتی از نامهٔ کافکا به پدرش -
-تونل
-
حسدِ انسانها حاکی از این است که چقدر ناخرسندند؛ توجه آنان به آنچه دیگران دارند یا انجام میدهند نشانه ی ملالت و دلتنگی آنان است.
بیایید از آنچه خود داریم شادمان باشیم، بیآنکه خود را با دیگران بسنجیم.
اگر سعادت دیگران موجب رنج ما شود، هرگز نمیتوان سعادتمند بود.
آرتور شوپنهاور
در باب حکمت زندگی