هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
@Venus655 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate من هنوز کارایی که میحواستم واسه تابستون انجام بدمو شروع نکردم
تازه خستگی امتحانن ها رفته
حالا خوبه انتخاب واحد هم داشتم -
@Comrade_Bayat
داش اونا پولشو میگیرن. راه میدن. نترس.
واسه جهنمیا ده برابره هزینهها. همین خودش یعنی جهنم. -
هویججج
کست باکس@danial-hosseiny
ممنون
-
@danial-hosseiny در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
چهارده سالم بود داشتم سر سفره به خواهرم غذا میدادم. چهار سالش بود اون موقع. بعد یهو عمهم با یه ذوقی گفت دانیال اگه دختر بود الآن دیگه وقت شوهر دادنش شده بود.
گفتم دست شما ممنونآخر هم میگن سفره رو پاک کنی بچه ات پسر میشه... یا فقط فامیلای ما میگن؟
Succinate
واللا تا جایی که حافظه یاری میکنه سفره یه بار مصرف بوده. -
بیچاره x هر معادله ای میره آدرس درست نمیدن بهش هر معادله یه جواب مختلف میدن بهش
-
هویججج خواهش میکنم
-
Succinate
واللا تا جایی که حافظه یاری میکنه سفره یه بار مصرف بوده.@danial-hosseiny در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate
واللا تا جایی که حاظه یاری میکنه سفره یه بار مصرف بوده.خذاروشکر کن که عالیه
نه ما میگیم سفره رو هر کی پاک کنه بچش پسر میشه یا اگر ته دیس باشه و بخوره میگیم مادرشوهرش دوسش داره
خب هیچ کدوم رو هم انجام ندادم عالی.... -
@danial-hosseiny در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate
واللا تا جایی که حاظه یاری میکنه سفره یه بار مصرف بوده.خذاروشکر کن که عالیه
نه ما میگیم سفره رو هر کی پاک کنه بچش پسر میشه یا اگر ته دیس باشه و بخوره میگیم مادرشوهرش دوسش داره
خب هیچ کدوم رو هم انجام ندادم عالی....Succinate
ما بهمون میگن تهدیگ زیاد بخوری شب عروسیت بارون میاد -
-
من آخرین تجربم برای آروم کردن یه بچه برمیگرده به خیلی خیلی وقت پیش، آروم نمیشد، هی گریه میکرد، تهش چند دقیقه تهدید به مرگ، قطع ید و ... کردم آروم شد، به این کارم افتخار نمیکنم، اما ازش پشیمونم نیستم.
@Comrade_Bayat
تهدید
...
من خاطرهای دارم از یه سفر فامیلی تهران. بچهٔ یک سالهٔ پسرخالهٔ بابام اینقدر به من عادت کرده بود که دیگه حاضر نبود بره بغل مامانش🤌
-
@Comrade_Bayat
تهدید
...
من خاطرهای دارم از یه سفر فامیلی تهران. بچهٔ یک سالهٔ پسرخالهٔ بابام اینقدر به من عادت کرده بود که دیگه حاضر نبود بره بغل مامانش🤌
-
@Comrade_Bayat
دیگه واقعا فقط برای غذا خوردنش ازش تمنا میکردن که بره پیش مامانش