هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
گریه کنیم زار زار
-
بیگانه شمردند مرا در وطن خویش
تا بیوطن و از همه بیگانه بمیرم- شهریار
-
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۹:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هعییی
-
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۹:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دوستانی که زیستشون خوبه یه سوال دوتا نورون حرکتی مستقیم میتونن به هم سیناپس بدن ؟
-
من چون حس میکنم یادم رفته جواب نمیدم
-
Reza-H در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Ainoor
تشکر
خدارو شکراوه. چطور؟
برای کنکور تلاش می کنید یا درسای دانشگاه سنگینن؟برای کنکور ولی خب سخت شده یکم
خبر که...
خبر خاصی نیست. تا پاسی از دیشب مشغول بررسی چینش رشته هاخیلیم عالی
انشالله بهترینش قبول بشینبرای کنکور ولی خب سخت شده یکم
آها. خیلی هم عالی
بله. سخته واقعا
ولی به نتیجه آخرش میارزهانشالله بهترینش قبول بشین
ان شاء الله
ممنونم -
دوریگزینی
-
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۰:۰۳ آخرین ویرایش توسط Pr.Gh.ir انجام شده
سلام بچه ها من زبانم خوب بود ولی چون رهاش کردم و زبانم خیلی فراره سطحم افت کرد نمیدونم چقدر افت کردم ولی دوست دارم دوباره وقت بذارم و تقویتش کنم ، اگه از خیلی پایه شروع کنم به سطح من نمیخوره اگه خیلی تخصصی هم شروع کنم بازم در این حد نیستم نظرتون چیه در کل ؟! ممنونم پیشاپیش
((سایتی پلتفرمی یا شاید حتی کتابی روشی که خودتون با اون زبانتون رو قوی میکنین و... پیشنهاد بدید ))
@دانش-آموزان-آلاء @ریاضیا @تجربیا -
تو سریالی که دارم میبینم
شخصیت اصلی که درگیرماجراست (دادستانه و همکارصمیمیش کشته شده) یجا یکی از ادمای کاشیه گروهشونو میکشه بیرون و میگه : کاشیبازیو بزارکنار ، میخوای با من دربیفتی؟ فکرمیکنی برات نتیجه داره؟ فکرمیکنی واقعا درحد من هستی که بخوای پاپیچ من بشی؟
خیلی برام جالبه.
اینکه تو اون شرایط اونقدر به خودت مطمعنی و اعتماد داری که رقیبتو تهدید میکنی ، درحالی که خودت وسط ماجرایی ، زورتو به رخ میکشی و تفهیمش میکنی.
ینی چنتا و چنددرجه از بِسایی هارو ممکنه رد کرده باشی که به این حد از اعتمادبنفس و قدرت رسیده باشی .
اگه من بودم احتمالا میرفتم یه گوشه و گریه میکردم و میگفتم همکارمو از دست دادم حالا قراره جایگاه و شغلمم از دست بدم و فقط عزاداری میکردم -
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۰:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عه خرید شلوار متنفرم
-
تو سریالی که دارم میبینم
شخصیت اصلی که درگیرماجراست (دادستانه و همکارصمیمیش کشته شده) یجا یکی از ادمای کاشیه گروهشونو میکشه بیرون و میگه : کاشیبازیو بزارکنار ، میخوای با من دربیفتی؟ فکرمیکنی برات نتیجه داره؟ فکرمیکنی واقعا درحد من هستی که بخوای پاپیچ من بشی؟
خیلی برام جالبه.
اینکه تو اون شرایط اونقدر به خودت مطمعنی و اعتماد داری که رقیبتو تهدید میکنی ، درحالی که خودت وسط ماجرایی ، زورتو به رخ میکشی و تفهیمش میکنی.
ینی چنتا و چنددرجه از بِسایی هارو ممکنه رد کرده باشی که به این حد از اعتمادبنفس و قدرت رسیده باشی .
اگه من بودم احتمالا میرفتم یه گوشه و گریه میکردم و میگفتم همکارمو از دست دادم حالا قراره جایگاه و شغلمم از دست بدم و فقط عزاداری میکردم -
فارغ التحصیلان آلاء دانشجویان درس خوننوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۰:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ما ز خود سوی تو گردانیم سر
چون تویی از ما به ما نزدیک تر... -
برام تصورش وحشتناکه که یروز مامان بابام فوت کنن
-
اونا تنها کسایین که واقن دوستم دارن و بهم اهمیت میدن
-
بعدش واقعن تنها میشم
-
اون موفع واقن انسان بدبختی میشم
-
ای کاش قبل اونا بمیرم
-
ولی این ته خودخواهیه
-
یروزم یکی از آخرین اعضای خونواده هست که مرگ تمامی اعضای خونواده رو دیده.
-
مرض دارم به اینا فکر میکنم بعد گریه میکنم؟!