هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
@Aqua_ میدونم پسر ..سرتو درد نیارم ....هدفتو میزدی شاید میاوردی
من به این نفله ای هدف تورو هم زدمنوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۵:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mr-vinyzo من برق شریف میخواستم که نمیآوردم
دیگه برام اهمیتی نداشت موندم پشت -
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۵:۵۳ آخرین ویرایش توسط mr.vinyzo انجام شده
@Aqua_
ایشالا به هدفت میرسی....راستش از اینکه برگشتی خیلی خوشحال شدم ...
-
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۵:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mr-vinyzo خیلی ممنون
ایشالاا که همیشه موفق باشی مهندس
-
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۵:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اما اون دوست داره دنبال رویاش
بگرده دنیارو تا کنه پیداش
اما هی سخت تر شد
پشتش حرف مردم
بهش انگ زد
شهرامونم سنگ تر شد
دلش پر اشک
چشاش پر خون -
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۵:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آکوعا پیویتو چککن
-
دانشجویان درس خون دانشجویان پیراپزشکینوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۵:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه کاری کن تو می تونی
یه خونه شو تو ویرونی -
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۵:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کفشمو دوست... :>
-
دانشجویان درس خون دانشجویان پزشکینوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۶:۰۰ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شده
الان مثلاً میخوای مچ گیری کنی ؟
نگفتم رفتیم کاشمر گفتم تابلو شهرشون رو دیدم چون من و نرگس خیلی صمیمی هستیم و تصور اینکه بتونم باهاش فقط ۲۰۰-۳۰۰ کیلومتر فاصله داشتم باشم قلبم اکلیلی میشه
Narges_ -
دانشجویان درس خون دانشجویان پزشکینوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۶:۰۲ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شده
Narges_
🫂🫂 -
فارغ التحصیلان آلاء دانشجویان درس خوننوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۶:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۶:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
امروزم با یادت شب شد ولی بازم نیومدی.
-
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۶:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ی عکس جلو رومه دوتا عاشقم توش
-
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۶:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دیدمت توی خوابم ولی حیف خواب بود من الکی ذوق کردم
-
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۶:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من حاضرم واس شنیدن صدات بمیرم
همه چیم میدم یبار دیگه تو رو ببینم
من حاضرم برن همه فقط بیای بمونی
من اینجوری دیونتم شاید خودت ندونی -
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۶:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تا میخوام فراموشت کنم بری از یادم
باز ی یادگاری از تو جلوم سبز میشه -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۶:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو چرا؟
#ناشناس -
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۶:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چیکار کنم با این همه خاطره با تو؟
کاش میبردی با خودت خاطره هاتو
یکی اینجا هرشب یادته تا صبح
اونی ک زندگیش داده به پا تو -
نوشتهشده در ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۶:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این همه برای تو از خودم زدم
بگو چجوری بیاد از تو من بدم