هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Michael Vey بر آزمایش دادن خون گرفت ازت؟ درد داره؟
️
Maaah من تا الان چن بار طی سال های مختلف ازمایش دادم.. اره خون میگیرن.. بسته به تنوع ازمایش ممکنه زیاد هم بگیرن نسبتا
دردشم خب.. مثل سرمه دیگه🥲یبار سوزنو میزارن داخل بعد خون میکشن داخل از این ظرف لوله ایا (ک ممکنه همونجوری که سوزن توعه، اندازه چند تا لوله خون بگیرن.. گفتم که بستگی داره چه چیزاییو میخوای ازمایش بدی)
من خودم مشکلی ندارم شخصا..بستگی ب خودت داره ک نسبت ب یچیزی مثل سرم چ حسی داری
-
اقا خدایی
چطوریه ک تو ازمایش قندم میزونه
کلسترولم میزونه
همه چیم میزونه
اما کبدم چربهMichael Vey در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
اقا خدایی
چطوریه ک تو ازمایش قندم میزونه
کلسترولم میزونه
همه چیم میزونه
اما کبدم چربهالبته اینکه کبدم چربه رو از ازمایش نفهمیدم.. از سونوگرافی شکم و اینا فهمیدم
️
-
حالا من دوسال پیش خواب دیدم همسرم جلوم شهید شد
بعد از بیدار شدن افسردگی گرفته بودم نمیتونستم غذا بخورم
وای
خیلی بد بود
آخه انگار تازه هم ازدواج کرده بودیم
داشت میمرد ولی نمیمرددد(#لحظات آخرش بود🥲)
میگفتم منم میام میگفت نه نمیشه و فلان
دوست داشتم تا همیشه تو همون لحظه بمونیم!
چون اگه زمان میگذشت میمرد🥲
خیلی حس بدی بودددددد
همه هم داشتن ما رو نگاه میکردن بیشعورا
تازه میخواستمم زنگ بزنم اورژانس میگفت من میمیرم دیگه
من: پس زودتر بمیر(اینو الان میگم
)
پن:رویای صادقه نبوده🥲
به خاطر ماجراهای دور و برم بود که روانمو به هم ریخته بود -
حالا من دوسال پیش خواب دیدم همسرم جلوم شهید شد
بعد از بیدار شدن افسردگی گرفته بودم نمیتونستم غذا بخورم
وای
خیلی بد بود
آخه انگار تازه هم ازدواج کرده بودیم
داشت میمرد ولی نمیمرددد(#لحظات آخرش بود🥲)
میگفتم منم میام میگفت نه نمیشه و فلان
دوست داشتم تا همیشه تو همون لحظه بمونیم!
چون اگه زمان میگذشت میمرد🥲
خیلی حس بدی بودددددد
همه هم داشتن ما رو نگاه میکردن بیشعورا
تازه میخواستمم زنگ بزنم اورژانس میگفت من میمیرم دیگه
من: پس زودتر بمیر(اینو الان میگم
)
پن:رویای صادقه نبوده🥲
به خاطر ماجراهای دور و برم بود که روانمو به هم ریخته بود -
هم اتاقیم هوشبریه
میگفت رفته بودیم تفریح
چند نفر همونجاها غرق شدن مردن
کل ملت داد و گریه و ناراحت و فلان
من: خب مردن دیگه
همه میمیرن
بابام:
-
ان شاءالله هیچ وقت کسی جلوم نمیره
ولی خب تو این رشته ها
نمیدونم چه جوری باید بین غم و عادت تعادل ایجاد کرد
اگه هی بخوای غصه بخوری میمیری...(من واقعا نمیتونم...)
اگرم عادی شه خیلی بدتره... -
هم اتاقیم هوشبریه
میگفت رفته بودیم تفریح
چند نفر همونجاها غرق شدن مردن
کل ملت داد و گریه و ناراحت و فلان
من: خب مردن دیگه
همه میمیرن
بابام: